۱۳۹۰ دی ۲۴, شنبه

دموکراسی از تولد تا ...تغییر


دموکراسی از تولد تا ... تغییر
الف  صیّاد


اگر گزاره های زیر در مورد دموکراسی  با باورهای شما مطابقت دارند ،  شما جزء برترین  اصلاح طلبان هستید

  • دموکراسی در اصل  برای مبارزه با دیکتاتوری و سپردن کار مردم بدست خودشان بوجود آمده است.

  • به غیر از هیئت حاکمه (طبقه سیاسی)  که جانشینان و وارثان  دیکتاتورها هستند هر گز و در هیچ کجا،  نفعی از دموکراسی به مردم  نمیرسد.

  • انتخابات، مفسدۀ اصلی و عامل تباهی  در دموکراسی است زیرا بجای اداره امور توسط نخبگان و فرهیختگان  وارسته ،  سیاست بازان کذّاب،  رانت خوار و قدرت طلب را بر کشورها مسلط میکند.

  • انقلاب آبستن دموکراسی است، رفراندم  با نفی دیکتاتوری،  استقلال و دموکراسی را بدنیا میاورد تا با آزادی رشد کنند، ولی انتخابات مانند  یک مرداب ، استقلال ، دموکراسی و آزادی را  در خود فرو میبرد و نا بود میکند.

  • رانت خواری،  نتیجۀ حکومتهای  دموکراتیک و      دموکراسیها است که در  پوششی از ایدئولوژیهای مختلف و حتی متضاد و از طریق  بازی انتخابات، صورت میگیرد.  رانت خواری علت و هم معلول قدرت مداریست  است  و هر دو  لازم و ملزوم یکدیگرند. رانت‌ها،  بسته به نوع حکومت،  بطور مستقیم و یا از  طریق  سرمایه  داری ، به قدرت سیاسی تبدیل میشوند.

  • حکومتها  انتخابات را مانند بردیای غاصب بجای دموکراسی بر تخت مینشانند و بنام آن استبداد  میرانند. توضیح در این لینک  ( مرداب دموکراسی )

  • در نظامهای دموکراتیک و دموکراسیهای موجود  هیچ فردی به صرف داشتن  تخصص و شایستگی  (مانند دانشمندان و اساتید دانشگاه) به حلقه های سیاست راه پیدا نمیکند مگر آنکه  کار گزار طبقه سیاسی شود.


  •  انتخابات که مانند شیشه عمر، یا چشم اسفندیار حکومتها است همزاد و همچون کرم دموکراسی از خود دموکراسی است و آنرا فاسد و نابود میکند.

  • هر انتخاباتی را میتوان با ریختن رأی باطل شده ( و نه رأی سفید)  به صندوقها،  به رفراندم تبدیل کرد این روشی کاملاً حقوقی ودر بسیاری از موارد قانونی است . استفاده از این اختیار در تمام انتخابات صنفی و کشوری  نتیجه بخش است . با این روش بر هر حکومت فاسد و یا قدرت محوری  میتوان پیروز شد. به نظر ات  شخصیتها  و تشکلهای  سیاسی در این لینک مراجعه  فرمایید

  • رفراندم  بلحاظ حقوقی  فقط میتواند  بصورت سلبی عمل کند مانند گفتن  نه در  راهبرد  "قولو لا ....  تفلحوا " ، که   گفتن نه بزرگ به استبداد و آغاز رهایی است .

  • رفراندم نمیتواند بصورت ایجابی  یا به  مجهولاتی مانند ساختار  رژیم آینده  و قانون اساسی که کار  متخصصین و قانون گزاران است رأی دهد واگر چنین کرده باشد انواع اختیارات حقوقی  را برای  انصراف از موضوع  و یا اصلاح نتیجه   با خود حمل میکند.

  • " مردمرایی" نوع متفاوتی از  دمکراسی است که  با توجه به نکات فوق و ضمن پای بندی به تمام ایده آلهای دموکراسی ، فاقد تأسیساتی مانند، حزب سیاسی،  طبقه یا هیئت حاکمه، انتخابات  و یا انتصاب توسط  فرد است،  و با آنارشیسم نیز کاملاً در تضادمیباشد.

  •   هیچ حزب ، شخص ، مرام یا مذهبی قادر نیست از شیوه  مردمرایی سوء استفاده کند .  شبکه سازی بیگانگان  در این  سیستم محال است و تنها  جامعه و کشور در کلیت خود  هستند که از آن سود میبرند. 

  • برای مطالعه خلاصه ای از طرح مردمرایی به ( این لینک )  مراجعه فرمایید  .

  • دریافت  نظر شما در مورد  اجرایی بودن  مردمرایی     ، موجب نهایت  سپاس گزاری است .   در صورتیکه مطالب  مطروحه بنظر شما صحیح باشند    یاری تان در گسترش این گفتگو در جامعه به هر طریق  یک وظیفه اخلاقی  است.

  •  الف – صیّاد      cyyaad@ gmail.com 

۱۳۹۰ دی ۲۳, جمعه

نامه یک بسیجی به خامنه ای، بچرخ تا بچرخیم


علیرضا پورپیرعلی 


 بچرخ تا بچرخیم


آقای سید علی خامنه ای سلام !





از جذابیت های شبکه های اجتماعی و دنیای اینترنت یکی هم این است که من برای تو نامه می نویسم اما مدام چشمم به دیگرانی است که دارند قبل از تو این نامه را می خوانند. اما تو کاری به این واقعیت نداشته باش. اصلا فکر کن این نامه را روی کاغذی نوشته ام و داخل پاکت نامه گذاشته ام و در صندوق پستی که سر کوچه هست انداخته ام و مستقیم رسیده است به دست تو. اینکه بر این مساله تاکید می کنم دلیل دارد. خواهم گفت.
آقای خامنه ای! من علیرضا پورپیرعلی هستم. پسر کوچک شهید محمدرضا. بسیجی لشگر هشت نجف اشرف. می دانی که! نجف آباد ما شاید تنها شهر کوچکی بود که برای خودش لشگر داشت. پدر من در سال ۶۱ در رقابیه –جایی در نزدیکی خرمشهر- در عملیات والفجر مقدماتی شهید شد. استخوانهایش را بعدا برایمان آوردند ودر قبری که پانزده سال خالی بود خاک کردند. اینها را می گویم تا هم آشنایی داده باشم و هم اینکه قرار گذاشته ایم با اسم و رسم واقعیمان برایت نامه بنویسیم.
سیدعلی! می خواهم در این نامه برایت داستانی را تعریف کنم که مو بر تنت سیخ می کند. حوصله داشته باش و تا انتها با من همراه شو. داستان آشنایی است.
اواسط دهه ی هفتاد بود و برای ما بچه های دهه ی شصت، شروع خروج از پیله ای بود که برایمان ساخته بودند. از خودم می گویم. مسئول فرهنگی بسیج مدرسه بودم. با ملغمه ای از دین و انقلابی گری و مهدویت و آرمان گرایی و با ذهنی به صلبیت سنگ. برای نوجوانی در آن سن و سال فاجعه است. و صد البته مطلوب دستگاه عریض و طویل شبه فرهنگی نظامی ای که تو برساخته بودی، بسیج. شاید خودت هم باورت نشود در آن روزها در اتاق شخصی من چهار تا عکس از تو بر دیوار بود. یکییش را خوب یادم هست. طلبه تر و تمیزی که در سنین نوجوانی لباس روحانیت را پوشیده است. شاید در آن عکس پانزده یا شانزده ساله بودی. بگذریم.
همه چیز به کامت پیش می رفت. کاریزمایی که خمینی داشت از پیش، به جایگاهی که تو به عنوان جانشین او بر آن تکیه زده بودی وجاهت داده بود و موقعیت تو را برای چندین سال بیمه کرده بود. ما ساده بودیم یا تو خیلی خوب نقش” بازی می کردی؟ روز به روز تو به اوج می رفتی و ما رمگان به حضیض. روز به روز فاصله ات از ما بیشتر می شد. هاله ای از تقدسی دست نیافتنی بر گرد تو پیچیده بودند و مدام به اشاره ای، رمگانی را که بر این هاله ی قدسی دست درازی می کردند به چوب سیاست فلک می کردند.
سید علیداستان خودم را دارم می گویم. داستان تو هم هستدر این مملکت داستان هر کسی با داستان تو در هم تنیده است آنقدر که تو مبسوط الیدیاز آن بچه بسیجی سال هفتاد و سه یا چهار تا این میانسال پیر جوان غرغروی ناامید و مستاصل، فاصله، یک دوران جوانی است. هنوز بچه دبیرستانی بودیم که دوم خرداد اتفاق افتاد. و من هنوز دل در مهر تو داشتم. جذابیتهایت کم نبود. برای هر سلیقه ای یک بسته ی تبلیغاتی فراهم دیده بودند. دستگاه عریض و طویل ولایت. بزگترین خیانتی که در حق خودت و مردمان این سرزمین کردی همین دروغهای گزافی بود که برای خودت هم توهم عصمت و طهارت ایجاد کرد. وگرنه آدمی زاده، هر چقدر هم که ذهن ایدئولوژیک و متصلبی داشته باشد در برخورد با واقعیت می تواند از گزند چنین استحاله ای که تو را در چنگال مهیب خود گرفت برهد.
نمی دانم رویدادهای این روزها هنوز برایت رمق اندیشیدن به وقایع آن سالها را باقی گذاشته است یا نه… از دوم خرداد می گفتم. ما بچه بسیجی ها چه ها که نکردیم برای اینکه رای و نظر تو غالب شود. راستی تو که راهش را بلد بودی که رای خودت را قالب کنی؟ خبط بزرگی کردی. هنوز هم هر چه می کشی از آن تکانی است که در مردم رخ داد… خوب که آن روزها را مرور می کنم پرسش های بی جواب و ویرانگر بیشتری برایم شکل می گیرد… هیچکس برای من هاشمی نمی شودکاری ندارم که بعدها بهتر از هاشمی پیدا کردی که نظرت به نظر او نزدیکتر باشد. اینکه گفتی “برای من” یعنی چه؟ مگر رئیس جمهور “برای” تو است؟ یا اینکه در نسبت با تو شان و مرتبه و بزرگیش تعیین می شود؟
یک جواب صادقانه به این سوال من بده: ارزش و اهمیت تو برابر با چند نفر از بقیه ی مردم این سرزمین است؟ می خواهم بدانم تو یک تنه به اندازه ی چند نفر از این مردم “می فهمی”؟ وای بر منِ بسیجیِ آن روزها! سنجش اراده ی ما رمگان در “عرض” اراده ی تو که بی ولایتی و بی بصیرتی است. حاشا و کلا. به تفسیر فلاسفه ی درگاه آن آستان –شیوخ قند و شکر و لاستیک و شترمرغ – شان رای و نظر ما در طول رای و اراده ی توست که تعریف می شود. باری. ما بسیجیان، ویژه نامه یالثارات را که به عدد جمعیت میلیونی کشور تیراژ داشت در هر کوره دهاتی توزیع می کردیم تا مردمان نادان و بی بصیرت بفهمند که با چه جرثومه ای از دین ستیزی و غرب زدگی طرفند. و نفهمیدند. و راه باطل را انتخاب کردند.
سیدعلیهمان روزها هم راه برایت اینقدر دشوار و صعب العبور و بن بست نبود. هنوز شان و منزلت خودت را اینقدر لگدمال نکرده بودی. مگر نه اینکه یکی از شعارهای آن روزها “سلام بر سه سید فاطمی، خمینی خامنه ای خاتمی” بود. مگر نه اینکه خودِ خاتمی بارها خودت را برای رهبری اصلاحاتی که برای وضعیت اسفناک کشور “ناگزیر” شده بود ترغیب کرد؟ خاتمیِ نجیب زاده که دوست و دشمن به سلامت روحیش معترفند و می دانی که اهل دغل بازی و دور زدن و نارو زدن نبود و هنوز معتبر بود و حرفش خریدار داشت و هنوز به دست مزدورانت اینگونه پیش ملت خراب نشده بود. راه برایت باز بود. نخواستی. چه می گویم؟ همین سال ۸۸ مگر مردم هنوز تا مدتها سعی نکردند پای تو را وسط نکشند؟ با اینکه مثل روز روشن بود که کل سناریو مستقیما توسط شخص حضرتت طراحی و مدیریت می شد هنوز ملت سعی می کردند دایره ی شعارها را در حد جنتی و احمدی نژاد نگه دارند تا اینکه در آن خطبه ی خونبارت آب پاکی را ریختی.
فکر می کنی برای یک بسیجی تازه پا به دانشگاه گذاشته –که من باشم- چقدر زمان نیاز بود تا به آن ایمان پوشالی و تزریقی شک کنم؟ همیشه که نمی شود دروغ گفت. شاید بشود. ولی نمی شود که برای همیشه برای این دروغها مشتری پر و پا قرص داشت. خوب یادم هست. سحرگاه ماه رمضان همان سال اول بود. ساعت چهار و پنج صبح. تلویزیون مصاحبه خاتمی با امانپور را پخش کرده بود. حرفهایی که از جنس دیگری بود. و اتفاقا هیچ ربطی هم به آن بمباران رسانه های تحت امرت نداشت. دیگر آنقدر پخته بودیم که بساط یک ایمان جدید را برپا نکنیم. همان ایمان قبلی برای هفت پشتمان بس بود. ولی خاتمی راه خود را باز کرده بود. البته این را بگویم که هنوز تو جایگاه خودت را داشتی. یعنی نمی دانم چگونه ولی هنوز مدلی را برای خودم ترسیم می کردم که ولی فقیهی که تو باشی به جایگاهی که این روزها رسیده ای نرسیده بود. سخت بود ولی شدنی بود.
روزها می گذشت و تو نمی توانستی خشم خودت را از رمگانی که خلاف رای تو می خواستند پنهان کنی. شروع کردی به سنگ اندازی. سرداران سپاهت که حالا دیگر روز به روز داشتند تیپ سیاسی می زدند و از سردار و سرتیپ به دکتر و استاد تغییر نام می دادند بیانیه دادند و رئیس جمهور را تهدید کردند که کاسه صبرشان در حال لبریز شدن است. چه غلطها! و تو که تائید کردی و ادامه دادی.
بچه های دانشجو، در پی یک اعتراض جمع و جور سیاسی در کوی دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شدند. “وحشی” شاید مودبانه ترین توصیفی است که می شود برای آن فرزندان غیورت پیدا کرد که حیدریم حیدریم گویان به تخریب و ضرب و شتم وغارت اتاقهای محقرانه ی بچه های دانشجو دست زدند. بگذار از اینجای داستان گریزی به روزهای بعد از انتخابات دردسر سازت بزنم. مقام معظم! عظیم الشان! هیچ تا کنون به گوشت رسانده اند که بسیجیانت چه تقوای کلامی دارند؟ می دانی همین فرزندان دلبندت وقتی با مردم طرف می شوند، وقتی تحت اسکورت موتورسوارن گارد و نیروی انتظامی و مجهز به باتوم و اسپری فلفل اند چگونه عقبه ی سرکوب شده ی جنسی شان را فریاد می زنند؟ می دانی آبروی بسیجی که یکیش پدر من بود چگونه لجن مال تربیت ولایت مداری شده است که تحت بودجه و امکانات مرحمتی شخص جنابعالی اداره می شود؟ همه ی شرافتم را گرو می گذارم که بحث، بحث استثناء و یک از هزاران و این قبیل توجیهات نیست. تعصب و بصیرت این فرزندانت غلیان که می کند، رگ گردنشان که متورم می شود و باتوم که به هوا می رود فحش ناموسی حداقلی از اخلاق ولایتمدارانه شان است که بروز می دهند.
می خواهم سیر داستانم مخدوش نشود. می خواهم خوب بفهمانمت که چه گذشته است در این ده پانزده سال که از نوجوان هوادارت رسیده ام به آن جوان خشمگینی که در خیابان فریاد می زند ننگ ما ننگ ما رهبر… بگذریم.
فردای آن در جمع هوادارانت آه و ناله کردی و از جمعیت گریه ستاندی. چه فاجعه ای رخ داده است. عکس حضرتت پاره شده بود. آهای سید علی! دیگر با یک من عسل هم نمی شد این بغض تلخ را فروخورد. دیگر از آن بسیجی – سمپاتی که برایش کلی هزینه کرده بودی چیزی باقی نمانده بود.
می بینی! ما بارگه دادیم این رفت ستم برما بر….. کاخ ستمکاران تا خود چه رسد خذلان… خواستی راه اصلاحگران را خراب کنی. موفق شدی. نمی گویم نتوانستی. انصافا با این مهره چینی و سیّاسی و بسیج نیروهایی که تو کردی کوه را می شد جابجا کرد. خاتمی که سهل است. اما اینجای کار را دیگر حسابش را نکرده بودی. اینکه الزاما اگر ملت از راه اصلاح رویگردان شوند به دامن آن چه تو می خواهی آویزان نخواهند شد.
تو و آقا مجتبی و فیلسوف عصبانی (مصباح) شاهد مقصود را در برگرفتید. چه شاهد دلبریدیگر هیچ بهانه ای پذیرفته نیست. صد سال هم از تاریخ این مملکت بگذرد این سالهای پس از ۸۴ را به نام شخص حضرتت رقم خواهیم زد. و ما نظاره کنان به فردای خود نیشخند می زدیم. سالهای رکود. سفر عسرت.
عظیم الشاناچهار سال همه مان سکوت کردیم. شاهد سیمین ساقت همه جا “مردم” را نمایندگی کرد. مردمی که ما بودیم. مردمی که همه چیزش را باخته بود در این قمار تو. مردمی که باید در جواب شما از ساعت چند اینجا آمده اید از هشت تا یازده را متحد و منظم می شمرد و در جواب کی خسته است پایکوبان نعره می زد دشمن! دشمن! به احترام گریه من تو بخند ، هرآنچه یک بار به صورت تراژدی در جهان رخ میدهد، یک بار دیگر به صورت کمدی تکرار خواهد شد. و ما نظاره گران مضحک ترین کمدی تاریخ این مرز و بوم بودیم. نمایشی که تو راسا تهیه کننده اش بودی. ما باید نعره می زدیم انرژی هسته ای حق مسلم ماست. و انصافا به قدر کلوزآپی که دوربین های تلویزیونی ات نمایش دهند “مردم” برای همه ی این نعره ها حی و حاضر بود.
سیدعلی! معامله ای کردی که سرتاپایش غبن و حسرت بود برایت. می پذیرم که نخواهی خودت را از تا بیندازی. بالاخره مقام و جایگاهت تنه به شان معصوم می زند. نباید نوکیسگانی را که در چاپلوسی و فناء در مرتبت تو از یکدیگر سبقت می گیرند نا امید کنی. ولی در خلوت خودت یقین دارم که هر روز و هر لحظه هزاران مدل دیگر از نقشه های راهبردی ای را که می توانستی اتخاذ کنی تا به اینجایی که الان رسیده ای نرسی مرور می کنی. می شد رفقای قدیمی را دور نزنی. می شد در صورت متملق خاک بپاشی تا این طور امر بر خودت مشتبه نشود. ببین چه کسانی را از دست دادی تا چه همراهان بی مقداری دور خودت جمع کنی. با این کوتوله ها می خواهی ولایت امر مسلمین جهان را به دوش بکشی؟
چهار سال رکود که گذشت ما “مرد نقاش را از خانه به در آوردیم تا شهرمان را رنگ بزند”. باورت نشد. هنوز بیش از آنکه به قدرت خدا که در دستان مردم است باور داشته باشی، به سردارانت می بالیدی. می پنداشتی همان سال هشتاد و چهار است که آقا مجتبی با تیم فدائیان مورد وثوقت دوباره با همان رمز “هوالمطلوب” شان شعبده کنند. هنوز که هنوز است در عجبم که چه معیاری می تواند وجود داشته باشد که چنین موجود کارنابلد و مخرب و عاری از فرهنگی را به میرحسین ترجیح دهد آن هم به بهای چنین دست کاری و تقلب گسترده و رسوایی که افتاد و دانی. انقلابی تر بود؟ “اصول”گرا تر بود؟ صادق تر بود؟ اساسا رجل سیاسی بود؟ چه بود؟

می دانی سید علی. ۲۲ خرداد ۸۸ دیگر یک عرصه و کارزار عادی انتخاباتی برای تغییر کارگزاران دولتی نبود. تکان و خیزشی بود که گویی ملت آمده بودند تا حاکمیت را تست کنند. ۲۲خرداد آخرین آزمون برای سنجش “احتمال” وجود قابلیتی در جمهوری اسلامی برای بقا و احیانا کارآمدی در اداره ی کشور بود. این را به قطع و یقین می گویم. آقای خامنه ای! گاهی با خودم می اندیشم آنچه پس از انتخابات رخ داد و مجموعه ی آن استراتژی ای که اتخاذ کردی برای مقابله با جنبش رخ داده، تنها انتخابی بود که می توانستی داشته باشی. واقعیت تلخی است. بیشتر برای خودت تلخ است. تنها اشتباه محاسباتی ای که کرده بودی مربوط به سنجش میزان عزم و اراده مردم بود. چیزی که هیچ فرمولی برایش نداشتی و از دل هیچکدام از گزارشهای دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی بیتت نیز داده های چندانی برای آن وجود نداشت.
آقای سید علی خامنه ای! برای صاحب دستگاهی که در آن بهزاد نبوی و تاج زاده و امین زاده و قدیانی و زیدآبادی و ابراهیم یزدی و… حبس می کشند و رحیمی و کردان و علا بروجردی و اردشیر لاریجانی و… بر صدرند و قدر می بینند چه باید نوشت؟ دستگاهی که محمد مختاری و محسن روح الامینی و کامرانی فرد و سهراب اعرابی و… را در خون خود می غلتاند و آقازادگان بی سواد و بی فرهنگی چون حداد عادل و صفار و احمدی نژاد و بذرپاش بالاتر از قد و قواره شان بر سمتهای اقتصادی و فرهگی تکیه می کنند… دستگاهی که متولیان فرهنگی اش بی ادبانی چون سلحشور و ده نمکی و شمقدری اند و بزرگانی چون بیضایی و قبادی و مهرجویی و سید مهدی شجاعی گوشه گیر و خانه نشین
سیدعلی! بیشتر هم دوره ای های من، که از قضا همه شان درس خوانده های بهترین دانشگاههای کشور بوده اند، یا رفته اند به کانادا و امریکا و استرالیا و اروپا و مالزی، یا در حال تکمیل مدارک و انجام امور مربوط به اقامت و پذیرش و ویزا هستند. همه شان یک دلیل مشترک دارند. اینجا، ایران، مملکتی که تو ساخته ای، نمی دانم، تو اداره می کنی، تو خط و مشی اش را ترسیم می کنی… جای خوبی برای زندگی کردن نیست. اینجا هیچ چیز سر جایش نیست. اینجا آزار دهنده شده است.
آقای خامنه ای! رهبرا! عظیم الشانا! من همان روزها تصمیم خودم را گرفته ام. نخواهم رفت. اینجا خانه ی من است. ریه هایم به هوایش احتیاج دارد. کوچه هایش را دوست دارم. شهرهایش را. کودکی دارم که فردای همان نماز جمعه ای که حکم تیر صادر کردی به دنیا آمد. همان روز با خود عهد کرده ام برای اینکه فردای او بهتر از این روزها باشد هر چه در توان دارم بگذارم. در این زمانه ی بی مامن و ماوایی، در این روزهای یاس و انفعال، این شاید سنگ بنای یک ایمان نیم بند باشد: ایستادگی و وا ندادن در برابر حاکمیت فاسد و ظالمی که از طنز روزگار نامش جمهوری اسلامی است. بچرخ تا بچرخیم
این مطلب را به اشتراک بگذارید:

اسمش را نیار


اسمش را نیار
الف  صیاد

جنبش سبز با مطالعه نکات ذیل ، در مورد یکی از  راهکارهای  تحریم انتخابات،  و یا حضور  معترضانه (ریختن رأی باطل شده به صندوقها )   تصمیمی مناسب اتخاذ نمایند.

در برگزاری این انتخابات هر دو جبهۀ اقتدار گرا و رقیب  حکومت  دست اندر کار و مواظبند که طرف دیگر تقلب نکند . بگفته معاون سیاسی استان کهکیلویه 15 نفر (از هر دو جناح) پای هر صندوق هستند . بنا براین ، وضعیت از نظر کنترل و نظارت بر شمارش آراء  به هیچوجه  با انتخابات رئیس جمهوری قابل قیاس نیست .

 طرف ضعیف تر در انتخابات  قاعدتاً برای حفظ وجهۀ خود باید در قانونگرائی از پاپ کاتولیک تر شود و ضمن مخالفت جدی با تقلب ، به انتشار کامل نتیجه صندوقها طبق قانون یا از طریق افشا گری اقدام کند.
  مجموع آرای جنبش اعتراضی  بخصوص با ریزش نیروهای حاکمیت باید بیش از هفتاد در صد از رأی دهندگان راشامل شوند.
اگر حاکمیت از رهگذر انتخابات  بدنبال کسب مشروعیت باشد،  آیا تحریم و خانه نشینی  مخالفین ،  که به او کمک میکند انتخابات را با شرکت کنندگان محدود طرفداران خود طبق مرّ قانون و بدون درد سر انجام دهد بیشتر میپسندد یا مشارکت معترضانه جنبش سبز و پر کردن صندوقهای  با آرای اعتراضی ؟
چون حاکمیت مصادیق مجرمانه تحریم انتخابات را  با همکاری ارگانهای متعدد حکومتی  تنظیم و با شانتاژ خبری منتشر نمود،  عده ای تصور میکنند که رژیم از تحریم انتخابات نگران است در حالیکه هدف اصلی  از این برنامه دعوت از خودیها به رأی دادن و یاد آوری شراب به مستان و تحریک بیشتر مخالفان خود برای رأی ندادن بوده است. اگر چه حکومت بحث تحریم را در درون کشور اصولاً نمی پسندد ولی خود بیش از همه باعث مطرح شدن آن بعنوان خبر اول شد .
 استراتژی  اصلاح طلبان از مدتها قبل  با هشیاری، آمادگی برای این مقطع و  عدم شرکت  به معنی (خود داری از معرفی و یا تأیید داوطلب در لیست انتخاباتی)  و اجرای  برنامه ای  برای حضور فعال  و مخالفت قانونی و ریختن رأی باطل شده  به صندوقها بوده ،  که از سالها قبل مورد تأیید جبهۀ دوم خرداد واقع شده است.
 حاکمیت با این همه فساد و جنایتی که مرتکب شده  به هیچ وجه نمیتواند مشروع شناخته شود ولی اگر بخیال خود بدنبال کسب وجهه باشد، تحریم انتخابات و عبور از این مرحله  بحرانی به او کمک زیادی  میکند.
 نداشتن مشروعیت،  البتّه میتواند بهانه ای بدست سلطه گران  خارجی بدهد تا در صورت لزوم ، با تبلیغ بر جنبه های نقض حقوق بشری رژیم ، با حرکات ایذائی و جنگ افروزی  به مقاصد کلان خود برسند،  چنانچه کردند و شد. اینجاست که اکثریت  تحریمیان در رویکرد  خود نتایجی مخالف انتظار  بدست میآورند و این بدلیل ناهمگونی و  نقش های متناقض ومتفاوتی  است که از یکدیگر دارند. اکثریتی  از تحریمیان  بدون داشتن  راهکاری عملی ، به امید رسیدن به دموکراسی و بطور صادقانه، سلب مشروعیت را  راهگشا می بینند ولی به هیچوجه زیر بار جنگ و دخالت خارجی و یا انقلاب نمی روند، چون  تجربه های دور و نزدیک آن را  لمس کرده  و به مصائب انقلاب و جنگ واقفند .  دوم  اشخاص، گروهها و یا گروهکهای  تک محوری که امکان شرکت در انتخابات را ندارند ولی زعمای آنان خود را از نظر بیگانگان آلترناتیو رژیم میپندارند و به امید دخالت خارجی و یکسره شدن کار حکومت و سپردن کشور به دست  آنها،  دُمشان به قدرتهای بزرگ و یا کوچک و یا حکام منطقه وصل است.  اینها هر  از گاهی که در رسانه ها آفتابی میشوند بی آنکه به صراحت اعلام کنند ، بروز جنگ و انقلاب را برای( کشور!) راهگشا میدانند و مخالفت چندانی با آنها ندارند و تنها از مردم میخواهند که یک کاری!؟ بکنند  ولی حضور معترضانه و مخالفت قانونی مردم  را   که مخلّ اهداف آنها است ، برای رژیم حکومت  مشروعیت بخش قلمداد کرده و با آن علناً مخالفت میورزند .

زبان حال حکومت  در مورد تحریم اینست که اسمش را نیار ولی خودش را بیار.
حضور فعال مردم در صحنه پاسخگوی تهدید خارجی و تحدیدات داخلی است.  بهتر است فرصتها را قدر بدانیم و به دروازه خود گل نزنیم.

به همه یادآوری کنیم که

ما همه در انتخابات شرکت میکنیم و میدانیم که با رأی خود چکار کنیم

۱۳۹۰ دی ۲۲, پنجشنبه

وحشت حکومت







وحشت حکومت از شرکت  مردم در انتخابات

·       وقتی همۀ نامزدهای انتخاباتی از گروههای اقتدار گرا و از نظر حاکمیت جزء  خودیها هستند،
·       وقتی آنها  توانائی و انواع پشتیبانی قومی ،محلی ، امنیتی و قضائی را دارند،
·       و قتی همه آنها نماینده و طرفداران جدی و پروپاقرص در حوزه رأی گیری داشته  و به تک تک آراء  بخاطر حیثیت و منافع خود نظر دارند. ( بر عکس انتخابات رئیس جمهوری)
·       انجام تقلب از سوی حکومت نه لازم است و نه ممکن و شمارش و ثبت  آرا  به درستی برگزار میشود ،
اینجاست که  اهمیت و نقش  آرای اعتراضی( باطله)  شما معلوم میشود .
آرای باطل شده ( و نه رأی سفید) علاوه بر سلب مشروعیت از حاکمیت میتوانند انتخابات را باطل نموده و کار را  به برگزاری انتخاباتی قانونی  با حضور همه جناحها  بکشاند.
این راهکاری است که جبهۀ دوم خرداد از سالها قبل پیش بینی کرده و به همین دلیل اصلاح طلبان هیچ نماینده ای را در این دور از انتخابات  معرفی و یا تأیید ننموده‌اند.
فرمول کار چنین بوده و برای همَیشه  چنین خواهد بود  که :
اگر از نظر شما، داوطلب قابل قبولی در لیست اسامی  موجود نیست،  رأی خود را بعنوان اعتراض باطل کرده و به صندوق بیاندازید .
حضور هوشمندانه مردم در صحنه حلاّل همه  مشکلات است . هیچ وقت  میدان را برای تمامیت خواهان خالی نکنید.

و با این شعار، شورای نگهبان از طرف شما ردّ صلاحیت و بلا مصرف میشود.
ما همه در انتخابات شرکت میکنیم و میدانیم با رأی خود چکار کنیم
V are all together
  
   

۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

جایزه بزرگ - آتش بس در تمام جبهه ها برای عبور از انتخابات


جایزه بزرگ - آتش بس در تمام جبهه ها  برای عبور از انتخابات

احمدی نژاد از بعداز 9 ماه  با حضور مصلحی از وزارت اطلاعات بازدید و در آنجا سخنرانی کرد.
ایران از آمریکا بخاطر نجات ملوانانش از دست دزدان دریائی توسط تفنگداران نیروی دریایی آن کشور، سپاسگزاری نمود
وزیر دفاع امریکا گفت که ایران به ساختن بمب اتمی مشغول نشده است.
وزیر دفاع ایران هم گفت، ما نگفتیم تنگه هرمز را میبندیم.
خطیب نماز جمعه گفت تعداد دِ رأی دهندگان امسال را با انتخابات ریاست جمهوری 88 مقایسه نکنید.
شانتاژ خبری برخورد با تحریم کنندگان انتخابات که با همکاری ارگانهای متعدد حکومتی  برای تشویق خودیها به شرکت در انتخابات و یاد آوری به مخالفین که رأی ندهند،  صحنۀ انتخابات  را در بست در اختیار حکومت تدارک می بیند.
و بالاخره با رد صلاحیت خودیهای نفس کش دو جبهّ داخلی حکومت به توافق تقسیم غنائم در مجلس دست یافتند.
تحریم کنندگان ساده اندیش با خانه نشینی و سکونی که ایجاد میکنند شرایط  برگزاری انتخابات آرام و مشروعیت بخش را برای حکومت فراهم میکنند. دل بستن به  سلب مشروعیت نداشته از حکومت با تحریم انتخابات و یا ایجاد در گیریهای  خیابانی  و بی نتیجه  بودن آنها ، علاوه براهمیت ندادن به صدمات انسانی و خسارات دیگر ، از سر بی خردی و بها ندادن به تجربه  و حوادث یکی دو سال اخیر است.

روش کار شناسی شده و  صحیح  برای مبارزه در این برهۀ زمانی ،از سال 86 توسط اصلاح طلبان بر رسی و تأیید شده که شرکت ننمودن   احزاب و شخصیتهای جبهۀ دوم خرداد درانتخابات  (بمعنی عدم معرفی و یا تأیید داوطلب و نه بمعنی تحریم  )  جزئی از آن است . راهکاری که مورد موافقت کلی قرار گرفته  همانست که در جمله ( مردم میدانند با چنین انتخاباتی چگونه برخورد کنند )  به آن ارجاع داده شده و آن  حضور فعال و اعتراض قانونی بنحویست که حاکمیت در مقابل  این بن بست ، چاره و راه گریزی ندارد.  اگر شما توانستید از این بن بست  که در لینک زیر توضیح داده شده راه فراری برای حکومت پیدا کنید شاید بتوانید از رژیم جایزه‌ بخواهید  .
لینک



لطفاً  راهکار یا نظر خود را ذیلاً  هم بنویسد




۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه



تحریم و انفعال ،  یا حضور فعال و مخالفت قانونی  در انتخابات؟

الف صیاد

بر رسی  انتظارات و نتایج متفاوتی که از دو روش اعتراضی فوق  بدست میآید،  باید بتواند  جامعه و جنبش سبز را در اخذ بهترین تصمیم از میان این دو روش یاری کند. "تحریم" و "مخالفت رسمی وقانونی"  که  با عنوان  (مشارکت فعال و معترضانه)  نیز  شناخته شده  ،  هر کدام  با استدلال و  نیت متفاوتی بکار گرفته میشوند.
-   قبل از هر چیز "عدم شرکت"  اصطلاحی است که تشکلهای سیاسی درون نظام  بکار میبرند و منظورشان عدم معرفی یا تأیید داوطلب برای نامزدی در لیست انتخاباتی است. این تصمیم ممکن بود بیهوده بودن رأی دادن  و قصد تحریم را به مخاطب القا کند ولی با این توضیح که ( مردم میدانند با چنین انتخاباتی چگونه برخورد نمایند) از مسئله  رفع ابهام شده و معلوم مینماید که آنان همچنان به دعوت از مردم جهت  مشارکت فعال و معترضانه در انتخابات  که امری کارشناسی شده و قطعاً نتیجه بخش است معتقدند  و حکومت هم نمیتواند  به بهانه این رویکرد  اتهام مقابله با مشروعیت  و برانداز بودن و برخوردهای امنیتی را در مورد آنان پیش گیرد، . اگرچه کم نیستند افرادی که انتخابات را بدلایل عقلی و یا وجود نص صریح ، بطور کلی  مردود میدانند، که اینجا جای بحث آن نیست ولی  مقاله مرداب دموکراسی در  این لینک    برهمین  مبنا است. برگردیم به سؤال اصلی که عنوان مقاله بود

اول -  منادیان تحریم  و خالی کردن صحنه  انتخابات در پی آنند که با غیبت خود در روز رأی گیری  عدم مشروعیت حاکمیت  را اثبات نمایند. این رویکرد تنها بدین امید است که به جهانیان ثابت کنند که چون در ایران دموکراسی وجود ندارد، پس حکومت آن مشروع نیست . این موضوع اولاً  امری ثابت شده است و ثانیاً  هیچ قانون و ضمانت اجرایی برای برخورد با حاکمیت غیر مشروع وجود ندارد و بسیاری از حکومتهای دیکتاتوری و غیر مشروع که خیلی هم از ایران کمتر دموکراسی دارند ، جزء بهترین دوستان  نظام سلطه جهانی و مورد حمایت وتکریم  آنان میباشند.   چون خود اینها بهترین آلت و ابزار استثمارند. از طرفی  کروه حاکم در ایران  هم به هزار زبان اعلام کرده که به رأی مردم ترتیب اثر نمیدهد و حتی  قوانین مصوب خود را هم در این مورد قبول ندارد و میزان... رأی مــــردم نیـــــســــــت و  تنها ولایت مطلقه فقیه برکشور مسلط است . منتهی  حاکمیت  در پاره ای موارد مانند انتصاب  نمایندگان مجلس و رئیس جمهور، با برگزاری انتخابات صوری،  مهر تأییدی هم بمنظور مصرف خارجی  ازمردم  میگیرد. هرچه  حکومتها غیر مردمی تر باشند حرص  آنها  به کسب یا  جعل مشروعیت برای خود  بیشتر است و طبیعی است که دیکتاتور ها در صف مقدم قرار میگیرند  . حکومت ایران    برای حفظ وجهه و موقعیت خود   چه از نظر جعل رأی و  آمار سازی  و چه پخش اخبار دروغ  نگرانی ندارد،  وهیچ ضمانت اجرایی هم برای رسیدگی به تخلفات آن وجود ندارد.
  ولی نداشتن مشروعیت ، میتواند بهانه ای بدست سلطه گران  خارجی بدهد تا در صورت لزوم ، با تبلیغ بر جنبه های نقض حقوق بشری  ، با حرکات ایذائی و جنگ افروزی  به مقاصد کلان خود برسند چنانچه کردند و شد. اینجاست که تحریمیان خانه نشین  در رویکرد  خود نقش هائی متناقض ومتفاوتی از یکدیگر دارند. اول اکثریتی  که بدون داشتن  راهکاری عملی ، به امید رسیدن به دموکراسی و بطور صادقانه، سلب مشروعیت را  راهگشا می بینند ولی به هیچوجه زیر بار جنگ و دخالت خارجی و یا حتی انقلاب نمی روند، چون  تجربه های دور و نزدیک آن را  لمس کرده  و به مصائب انقلاب و جنگ واقفند .  دوم  اشخاص، گروهها و یا گروهکهای  تک محوری که امکان شرکت در انتخابات را ندارند و زعمای آنان خود را از نظر بیگانگان آلترناتیو رژیم میپندارند و به امید دخالت خارجی و یکسره شدن کار حکومت و سپردن کشور به دست  آنها،  دُمشان به قدرتهای بزرگ و یا کوچک و حتی حکام منطقه وصل است و در عین حال کانالهای ارتباطی خود با یکدیگر را نشانه مردمی  بودن گروه خودمعرفی  مینمایند.  اینها که هر از گاهی در رسانه ها آفتابی میشوند بی آنکه به صراحت اعلام کنند ، بروز جنگ و انقلاب را برای ( کشور)؟ راهگشا میدانند و مخالفت چندانی با آنها ندارند و تنها از مردم میخواهند که یک کاری!؟ بکنند  ولی حضور معترضانه و مخالفت قانونی مردم  را   که مخلّ اهداف آنها است مشروعیت بخش قلمداد کرده و با آن علناً مخالفت میورزند .
 دوم-  مخالفت رسمی و قانونی ،  از طریق  مشارکت فعال و معترضانه در انتخابات که در:
" انداختن رأی  باطل شده به صندوق ،  در صورتیکه داوطلب قابل قبول رأی دهنده، در لیست انتخاباتی نباشد " خلاصه شده است  این روش  بیش از هر مورد در انتخابات مجلس کار آیی دارد و برای اولین بار در ایران  ، برای خارج کردن ساز و کار غیر قانونی تعیین! صلاحیت داوطلبین  از دست حکومت، یا تقلب و جعل آراء  بکار گرفته شده است.
 در این رویکرد  ، اولاً برخلاف انتخابات رئیس جمهوری، کتمان حقیقت و انجام تقلب غیر ممکن است چون همه نامزدها در سراسر کشور  از افراد مورد تأیید و درون حکومتی هستند که با عقبه های قومی وپشتوانه های اداری ، نظامی ، امنیتی و قضایی  در محل ، بخاطر حفظ منافع و حیثیت خود برتک تک آرا نظارت و چشم داشت دارند، لذا  برخلاف انتخابات رئیس جمهوری امکان تقلب از سوی حکومت و یا یکی از داوطلبین درحدّ صفر است. ثانیاً اگر آرای باطله به اکثریت برسند یا در صد آنها درتحلیلهای آماری غیر قابل اغماض باشند داوطلبین بازنده و جناح پشتیبان آنها  به طرق مختلف و در چهار چوب مقررات در پی ابطال آن مرحله و تجدید انتخابات بر میآیند . این آشفتگی و بلبشو که حکومت بخوبی بدان واقف است و آنرا  از مدتها قبل بنام سونامی بهار 91 نامیده  ادامه پیدا میکند تا جائی که نامزهای مورد قبول اکثریت رأی دهندگان بر گزیده شوند یعنی  انجام انتخابات به معنی واقعی آن به عمل میآید ، و شروع قانون گرایی در کشور رویه میشود  . ولی تحریم و خانه نشینی در زمان انتخابات این فرصت را به هدر میدهد
 این روش بدلیل ایجاد اختلاف در بین کارگزارن حکومتی  و دادن دست بالاتر  به قانون گرایان  در این خیل،  در میان مدت حتماً ثمر بخش است و حکومت به جز تعطیل انتخابات یا تقلب سراسری و در افتادن با خودیها راهی برای خلاصی از آن  ندارد ، که آنها هم صد در صد غیر عملی وبمثابه دعوت به انقلاب است .   مطالعه باز خورد این راهکار در بیانیه ها و اظهارات  تشکلها و شخصیتهای سیاسی که کمی قبل از انتخابات مجلس هشتم به این روند روی آوردند  در این لینک و ملاحظه اینکه هرکدام از آنان با چه قساوت و خشونتی توسط حاکمیت از صحنه سیاسی حذف شدند  و قبل از کودتای انتخاباتی سال 88 برنامه برخورد با آنان تدارک شده بود ، یکبار دیگر قاطعیت و نتیجه بخش بودن  روش فوق  و نیز  بیچارگی و هراسی که  حکومت از عمومیت یافتن آن را داشته،  معلوم میدارد.
 به همین دلیل  حاکمیت در طول چند سال اخیر ببهانه های مختلف و  بخصوص با در نظر داشتن حضور چهل ملیونی مردم در صحنه و تبعات آن که دامنگیر حکومت شد ، با عملی کردن  تجمیع انتخابات یا طرح انتصاب رئیس جمهور از سوی مجلس، هراس کشنده خود  از برگزاری انتخابات را بروز داده است.  تا جائی که  از وسوسه نمایش انبوه شرکت کنندگان  در جریان رأی  گیری برای جعل مشروعیت نیز منصرف شده،  و به همان آرای محدود خودیها بسنده کرده است .  نشانه این امر در گفتار خطیب جمعه هفته گذشته مشهود میباشد.
 ترفند و  شانتاژ خبری  تعیین مصادیق مجرمانه برای تحریم کنندگان انتخابات، که بطور ناگهانی  با کمک ارگانهای متعدد حکومت تدوین و بعنوان خبر اول  اشاعه یافت ، برای تشویق خودیها به رأی  دادن ( وامتناع بیشتر سایرین از سر لجاج  با حکومت) است.  نتیجه مورد انتظار از این اقدام سیاسی ، خلوت کردن صحنه  و فراهم نمودن امکان برگزاری انتخابات دربستی  برای اهالی رژیم بوده است .
حاکمیت با این تمهید  در صورت پیاده کردن طرح خود مبنی بر برگزاری انتخابات با شرکت خودیها ، و اعلام نتیجه واقعی و اسامی حائزین اکثریت طبق مُرّ قانون! میتواند  از تنش بین طرفداران خود جلو گیری نموده و با سکوت و سکونی که تحریمیان برای آن فراهم مینماید،  ازاین خوان بگذرد  و حتی ادعای کسب مشروعیت هم بنماید.   البته چه چنین ادعایی  از نظر افکار عمومی دنیا پذیرفته نیست ولی در صورت تصمیم  بر حمله به ایران،  آمادگی لازم در  افکار عمومی جهان برای مخالفت عمومی با آن وجود ندارد .  اینجاست که خطر تحریم انتخابات و خانه نشینی در زمان برگزاری  انتخابات  که به استمرار وضع موجود و بیشتر شدن احتمال  بروز درگیری نظامی  منتهی میشود، بهتر نمایان میگردد.  در صورتیکه حضور  معترضانه و قانونی  حتی اگر نتواند در کوتاه مدت به نتیجه برسد و بلافاصله دموکراسی را در کشور مستقر نماید،حد اقل   بخاطر حضور فعال مردم در صحنه سیاسی ، ضمن ایجاد هراس در مخیله هر متجاوزی ،  قدرت لازم برای جلو گیری از  تحمیل جنگ برعلیه کشور را به افکار عمومی در جهان  خواهد داد و در مدت قابل پیش بینی بطور قطع به هدف اصلی خود که استقرار دموکراسی و قانون مداری است نیز توفیق خواهد یافت.
راستی شما علاوه بر باطل شد چه پیامی را  روی برگه رأی انتخاباتی خود برای حکومت مینویسید. مثلاً  ، چرا به حصر خانگی رئیس جمهور پایان نمیدهید؟ چطور است؟
 با هماهنگی بیشتر و تصرف دوباره صحنه سیاست ، فرصتها را قدر بدانیم و  اگر قرار بر تجمعات  و تظاهرات خیابانی شد  شعار نوشته‌هامان این باشد :

ما همه در انتخابات شرکت میکنیم و میدانیم که با رأی خود چه کنیم.

V are all together

درباره من

در دموکراسی، پیش فرضهایی مانند لزوم، احزاب سیاسی ،انتخابات و سازه هایی،که بدلیل قدرت زا بودن به زورمحوران امکان میدهد تا مصالح ملت و کشور خود را فدای منافع خود بنمایند با اهداف دموکراسی در تضاد هستند. توضیح این تابوها و راه برون رفت از بن بستهای موجود در دستور کار این وبلاگ است