ره آورد بهار ؛ رویش سیاسی
با اجرای برنامه تبدیل انتخابات به « رفراندم ملی » در زمستان امسال توسط جنبش سبز و جواب نه به اقتدار گرایان نه تنها حکومت ازاین ببعد از برگزاری هر گونه انتخابات طرفی نخواهند بست بلکه ساز و کار رأی ابزاری و تکیه بر تقلب و انتخابات برای همیشه از دسترس خنّاسان خارج گشته و گاه شمار سیاسی کشور با بهاری نو شروع خواهد شد( برای اطلاع از جزئیات به لینک فوق مراجعه فرمائید).
ولی برای آنکه مردم مطمئن شوند که در صورت پیوستن به این عزم ملی، منبعد سمت و سوی هدایت کشتی سیاست در اختیار خودشان خواهد بود، شایسته است که پیشگامان سیاسی و جنبش سبز برای روشنگری بیشتر قبل از رسیدن به زمان انتخابات به سؤالاتی اساسی تر در رابطه با نتایج رفراندم ملّی، نوع دموکراسی در ایران فردا ومسائل استقلال و کرامت انسانی پاسخ داده باشند تا انگیزه لازم و کافی برای طرد تمامیت خواهان و پیگیری برنامه فوق الذکر نزد عموم مردم کامل گردد و همگان مطمئن باشند که در صورت مشارکت در اجرای این برنامه، کج رویهای سی ساله گذشته و یا دورانهای ما قبل آن واقعاً تکرار شدنی نیستند.
سؤلاتی که در زمینه فوق مطرح شده اند راجع به انطباق دموکراسی با حقوق انسان است و تعارضاتی که بین آنها وجود دارند مانند:
۱- در مورد انتخابات آیا اشراف رأی دهندگان به آثار رأی خود در موضوعات سیاسی و مسئولیّت پذیری افراد در مورد نتایج رأی خویش مانند هر عمل و اقدام حقوقی و یا اقتصادی قابل اجرا است؟
۲- آیا میتوان راهکاری یافت که هر رأی دهنده نتایج نیک و یا بد رأی خود را مستقیماً دریافت کند؟
۳- آیا پذیرش هر آنچه حکومت ها به نام انتخابات انجام می دهند و تسرّی نتایج دلخواه از این ترفند به سرنوشت آنهائی که با آن موافق نیستند و غایبین انتخاباتی و یا افرادی که بعدا متولّد می شوند (در مورد رفراندوم یا همه پرسی های مرتبط با قانون اساسی) پذیرفتنی است؟
۳- آیا پذیرش هر آنچه حکومت ها به نام انتخابات انجام می دهند و تسرّی نتایج دلخواه از این ترفند به سرنوشت آنهائی که با آن موافق نیستند و غایبین انتخاباتی و یا افرادی که بعدا متولّد می شوند (در مورد رفراندوم یا همه پرسی های مرتبط با قانون اساسی) پذیرفتنی است؟
۴- آیا اسقاط دورهای حق رأی مردم در پای صندوقها به نام انتخابات، نظر و مصالح همگی افراد و کلیّت جامعه را تأمین و کفایت می کند و آیا این گونه دموکراسی قابل قبول است؟
۵- آیا می توان به نقش و کارکرد باندها و یا احزاب سیاسی پایان داد؟
پرسش های فوق به عنوان پیش زمینه ارائه طرحی نوشته شده بودند که ایده اصلی آن برای پاسخ به تأسیس حزب فرمایشی رستاخیز بوده است و در اینجا قسمت هائی خلاصه شده از آن را خواندید. اگر پاسخ های زیر و یا پرسش های اشاره شده در بالا را نمی پسندید و یا فکر می کنید جواب ها ناقص یا غیراجرائی هستند، لطف نمائید و نظر خود را بیان کنید. ضمناً قول حافظ و شاملو را ، در نظر داشته باشید که:میگویند برای هم صحبتی و جور دیگر دیدن، اوراق دفتر و چشمها را باید شست. بنا براین در خواست میشود روشهای کلیشه ای دموکراسی بخصوص نوع آریستوکرات و قدرت محور آنرا درذهن خویش برای دقایقی چند بکنار بگذارید.
پاسخ این نوشتار به پرسش های فوق، مردُمرایی است.
مردُمرایی، برداشتی است از دموکراسی با هدف گسترش وتحکیم هرچه بیشتر تفاهم و همکاری اجتماعی و حذف عنصر قدرت از تعامل سیاسی و جایگزین کردن آن با ارادههای جمعی و مسئول در جوامعی که ادّعای دموکراسی یا دموکرات بودن را دارند.
مردُمرایی ضمن پای بندی به اهداف و ایدهآلهای ضدّ استبدادیِ دموکراسی، از نظر فرم و محتوا با اکثر روش ها و ساز و کارهای رایج سیاست ورزی، و همچنین باورهای نهادینه شدهای مانند جایگاه قانون اساسی، کار کرد حزب سیاسی، نحوۀ اخذ آراء ( صندوقی) ، نقش وسایل ارتباط جمعی در حفاظت از حقوق سیاسی مردم و… که آنها را پیش فرض و گاه عین دموکراسی می شناسیم مباینت و حتّی تضاد دارد.
.
مردُمرایی تبیین و بازتعریف دموکراسی را بر پایه اصل کرامت انسانی و اعلامیّه حقوق بشر که بیانگر اصول زیربنائی آزادیها هستند؛ و همچنین وظیفه دولتها را در چهارچوب تصوّر و انتظارات عموم مردم از کلمه دموکراسی، مبنای فرض و بررسی قرار می دهد با این جمعبندی و پیشنهاد که:روند امور سیاسی هر جامعه به تمام معنا بر پایه نظرات آگاهانه، مسئولانه و هدفمند افراد (به جای آرای فلّهای و صندوقی) تنظیم گردد.
مردُمرایی تبیین و بازتعریف دموکراسی را بر پایه اصل کرامت انسانی و اعلامیّه حقوق بشر که بیانگر اصول زیربنائی آزادیها هستند؛ و همچنین وظیفه دولتها را در چهارچوب تصوّر و انتظارات عموم مردم از کلمه دموکراسی، مبنای فرض و بررسی قرار می دهد با این جمعبندی و پیشنهاد که:روند امور سیاسی هر جامعه به تمام معنا بر پایه نظرات آگاهانه، مسئولانه و هدفمند افراد (به جای آرای فلّهای و صندوقی) تنظیم گردد.
توضیحاً آنکه در روش مردُمرایی، ورود به حیطۀ خدمات عمومی و حکومتی در تمامی ادارات و نهادهای دولتی فقط از طریق برگزاری آزمون ورودی بین واجدین شرایط و مطلقاً بدون دخالت های گزینشی وعقیدتی انجام می گیرد. ارتقاء شغلی کارکنان بخش دولتی و احراز مشاغل و مناصب تا بالاترین رده های سیاسی، در هر سه قوه بر پایه مجموعهای از امتیازات، جایگزین بازی های انتخاباتی و هر گونه انتصاب است. این امتیازات با ارزیابیهای ادواری از خرد (خدمات، رفتار و دانش های) کارکنان در رسیدن به اهداف شغلی، بر آورد و تعیین شده و برای تعیین میزان حقوق فرد در مقطع بعدی خدمت نیز از آن استفاده می شود.
نحوۀ ارزیابی ها مختصراً چنین است:
·
خدمات افراد بر اساس آمار کاری و بازدهی شغلی هر فرد ارزیابی می شود،
خدمات افراد بر اساس آمار کاری و بازدهی شغلی هر فرد ارزیابی می شود،
·
رفتار فرد بر پایه ارزیابی از درک درست او از مسئولیّت و رفتار متناسب وی برای پیشبرد اهداف شغلی در مراودات با همکاران و مراجعین سنجیده می شود . این قسمت از ارزیابی به طور متقابل و مشترک توسط تمام همکاران انجام می شود،
رفتار فرد بر پایه ارزیابی از درک درست او از مسئولیّت و رفتار متناسب وی برای پیشبرد اهداف شغلی در مراودات با همکاران و مراجعین سنجیده می شود . این قسمت از ارزیابی به طور متقابل و مشترک توسط تمام همکاران انجام می شود،
·
دانش های مرتبط با کار و نوآوری ها و ابداعاتی که منجر به صرفه جوئی و ارتقای سطح خدمات می شوند، بر اساس مراحل آموزشی، دورههای تخصّصی و ارزیابی از طرح های ارائه شده توسط هر فرد، ارزیابی می شوند.
دانش های مرتبط با کار و نوآوری ها و ابداعاتی که منجر به صرفه جوئی و ارتقای سطح خدمات می شوند، بر اساس مراحل آموزشی، دورههای تخصّصی و ارزیابی از طرح های ارائه شده توسط هر فرد، ارزیابی می شوند.
این روش در تمام سطوح اشتغال، در هر سه رکن حکومتی و در سراسر ادارات، کارخانجات دولتی، نهادها و مؤسساتی که به نوعی بودجه عمومی در آنها دخیل باشد برقرار خواهد بود. توضیح لازم آنکه شوراهای مختلف که خود نیز بر پایه برگزاری امتحانات ورودی برای شوراهای محل تشکیل شده و اعضای آنها ازطریق ارزیابی فوق به عضویّت در شوراهای بالاتر ارتقاء یافتهاند به اضافه نهادهای مردمی نظیر کانون های تخصصی، اتّحادیهها و اصناف، به عنوان زیربناهای تکوین مجالس قانون گذاری و نظارتی پیشنهاد شدهاند
.
با این ترتیب کشورتوسط نخبگانی فرهیخته که در طول سالها خدمت خود، صداقت، تجربه و تخصص خویش را به اثبات رسانده و بدون یاری جستن از حزب و سازمان سیاسی با اتکا بر توانمندی ها، اراده و شخصیت خویش ارتقای مقام یافتهاند، با نظارت جمعیِ کارکنان در هر واحد شغلی اداره می شود. از ابتدا نیز ابزار سوء استفاده از نیروهای دفاعی و نظامی برای کسب قدرت سیاسی، از دست متصدّیان امر خارج شده و بالطّبع شکل گیری هرگونه هسته فساد و نیروی توتالیتر از این طریق عملاً منتفی است.
با این ترتیب کشورتوسط نخبگانی فرهیخته که در طول سالها خدمت خود، صداقت، تجربه و تخصص خویش را به اثبات رسانده و بدون یاری جستن از حزب و سازمان سیاسی با اتکا بر توانمندی ها، اراده و شخصیت خویش ارتقای مقام یافتهاند، با نظارت جمعیِ کارکنان در هر واحد شغلی اداره می شود. از ابتدا نیز ابزار سوء استفاده از نیروهای دفاعی و نظامی برای کسب قدرت سیاسی، از دست متصدّیان امر خارج شده و بالطّبع شکل گیری هرگونه هسته فساد و نیروی توتالیتر از این طریق عملاً منتفی است.
روش مردمرایی مطلقاً در اموال و قرار دادهای مردم و بخش خصوصی دخالتی ندارد و ادارات و قوانین ناظر بر آنها تنها در خدمت توسعه، رفاه، عدالت اجتماعی و شکوفائی اقتصادی جامعه می باشند.
این روش ها به دلیل انگیزه سازی برای بازدهی حد اکثری، ایجاد نظم کاری و صرفه جوئیهائی که ناشی از نظارت جمعی است، می تواند در بخش خصوصی نیز کارساز و بسیار مفید باشد و برای اداره امور تعاونیها کاملا ًایدهآل است.
با استقرار چنین روشی که تنش زدائی از جامعه یکی از وجوه افتراق آن با دموکراسی ها است احزاب سیاسی بلا موضوع شده، لابی گری و فشار روزنامهها و وسایل ارتباط جمعی در امور دولتی ، و بر مسئولین بی اثر، و تظاهرات خیابانی ، اعتصابات و نافرمنی مدنی غیر ضروری می نمایند.
می توان فهرستی از امتیازات و کاربردهای عملی مردمرایی را که نتیجۀ برگشت ولایت و حاکمیّت مردم برخویش است، بر شمرد ولی چون توضیح همۀ آنها در یک مقال مقدور و ممکن نیست ، ذیلاً به بعضی از مهم ترین آنها اشاره می شود:
- حذف انتخابات صندوقی و انتصابات قدرت مدار ونمایش ها وهزینهها و فضاحتها و پیامدهای سراسر فساد آنها از روند سیاسی در هر جامعه،
- به نتیجه رسیدن انقلاب اداری و حذف کم کاری، کارشکنی و ارتشاء از بخش عمومی که لازمۀ آنها تأمین بودجه زندگی متناسب برای کارکنان و پرداخت هزینه زندگی بر اساس نرخ تورّم است،
- مشارکت عملی تمام کارکنان دولت و نیز بخش خصوصی از طریق بنیادهای مردم نهادی که فوقاً بدانها شاره شد، درجهت تکامل و هدفمند شدن امور سیاسی کشور. در نتیجه مشارکت در امور سیاسی برای تمام افراد جامعه آن هم به طور مستمر امری ناگزیر خواهد بود و اصولاً همگان در حدّ خود، با سیاست، زندگی می کنند
.
- عدم امکان شبکه سازی و رشد عوامل بیگانه در نظام سیاسی کشور و جلوگیری از تشکّل و نیز امحای سیستم کارگزاری و نقل انتقال عناصر نفوذی در دستگاه های دولتی، البتّه اگر وجود داشته باشند!
- عدم امکان شبکه سازی و رشد عوامل بیگانه در نظام سیاسی کشور و جلوگیری از تشکّل و نیز امحای سیستم کارگزاری و نقل انتقال عناصر نفوذی در دستگاه های دولتی، البتّه اگر وجود داشته باشند!
- استفاده آموزشی از روش های ارزیابی مشترک و متفابل برای درک توأم مواد آموزشی و تربیتی و مفهوم مسئولیت در تمام مقاطع آموزشی . همچنین استفاده به منظور بازپروری و تربیت پایدار درمورد تمام بازداشتگاه ها و مددجویان، و کمک گیری از آنان در اداره و نظم محیط تربیتی و استقرار خویش، به پایان آوردن پیش از موعد دوره های آنان از طریق اعمال امتیازات همیاری آنها برای این منظور.
این لیست را که با هدف استقرار مسئولیّت جمعی، نظارت مشترک، و عدم سلطه فرد بر دیگریست با محک طرح و حلّ انواع مشکلات اجتماعی بسنجید و آن را ادامه دهید. شما اکنون می توانید با مروری بر ابتدای مقاله ببینید که آیا سؤالها پاسخ در خور داشته اند یا خیر. در اینجا با ذکر دو مثال ؛ میتوانید به نتایج مورد انتظار درآنها توجه بفرمائید.
1 - یکی از بزرگترین شرکتها با هزاران کارگر و کارمند که با تصدی دولت اداره میشود، به دلیل سوء استفادههای کلان مدیران در سطوح مختلف و قراردادهای صوری که تاکنون به ضرر شرکت منعقد میکردهاند، مانند اکثر مؤسسات مشابه به مرحلۀ بحران کامل نزدیک شده است. این وضعیت نگرانی عمومی کارکنان و کارگران را به دلیل بیاعتمادی به آینده وسرنوشت خود باعث شده و جمعاً در صدد اعتصاب سراسری هستند و به نوبه خود بر شدت نگرانیها در کشور افزودهاند.
وجود مشکلات متعدّد مانند نبودن گزارشی موثّق از وضع مالی، فقدان آمار وارقام صحیح، انجام هزینۀ بدون سند، عدم اعتماد به هیئت مدیره دولتی و سیستم بررسی و کنترل و از همه مهمتر بی توجهی کارکنان به تصمیمات آنان باعث شده تا امکان اخذ تصمیم اساسی و اصلاحات از دست مجمع عمومی شرکت هم خارج شود. لذا با توسل به مجمع تشخیص و مصلحت کارکنان ! استراتژی جدیدی بنام مدیریت ملی (مشارکتی) در دست تهیّه است که با وجود حذف تعداد زیادی از مشاغل و تغییرات کار بری در نیروی انسانی دراین طرح، مجمع فوق متکفل اجرای آن خواهد بود.
هزینه بسیار بالای استفاده از مدیران اسمی و وابستگان آنها در هیئت مدیره و شرکتهای فرعی ، و مشکلات رفتاری و ضعف راندمان کاری در سطوح پائین تر موجب شده که به نسخه قدیمی تقسیم کار و جداسازی بیشتر واحدها از یکدیگر وتکیه برتخصصی بودن مشاغل روی آورند و نقش پر هزینه مدیران در امور روزمره را، بصورت مدیریت جمعی بهاعضای واحدهای منتزع شده که بعنوان تعاونیهای وابسته به شرکت اصلی ثبت میشوند، واگذار نمایند تا بتوانند از شرّ مدیران تحمیلی و پرهزینه رهائی یابند.
در واحدهای جدید، تمام پرسنل گذشته از حقوق عادلانه برای شغل خود، میتوانند مبلغی نیز متناسب با توانمندی و میزان مشارکت خویش بعنوان سهم مدیریت و نظارت یا مزایای مدیریتی دریافت کنند.
نحوه محاسبه بازدهی کار هر کدام از اعضا برای تعیین حقوق ماهانه و فوق العاده نظارتی طبق برنامه فوق چنین است که در پایان مقاطع زمانی معین و به کمک آمارهای تأیید شده آن دوره، تمام افراد کارنامهای برای همه کارکنان حوزۀ کاری خود (از جمله خودشان) را تکمیل مینمایند. سپس منتجّه و فرایند تمام این کارنامهها بشکل یک جدول میانگین که حاصل خرد جمعی است مبنای پرداخت سهم معمول از درآمد شرکت (و یا بودجه پرسنلی) و نیز حقّ مدیریت مورد استفاده قرار میگیرد. برای تسهیل در امر ارزشیابی در محدوده شرکت نیز گروههای منسجم بلحاظ سطح دانش و تخصص و ارتباط کاری ( خدمات ، اداری، تکنسین، کارشناس ، کارشناسان ارشد و متخصصین) از هم متمایز و تشکّل مییابند.
جهت تعیین فوقالعادههای مدیریّت و نظارت کارکنان:
ابتدا یکی از ستونهای جدید درجدول میانگین، به جمع اختلافات عددی از بخش ارزیابیهای مربوط به (رفتار و سلوک کاری) در کارنامه تنظیمی توسط هر فرد، با نمرات متناظر در کارنامه میانگین اختصاص مییابد. مجموع این اعداد بیانگر اختلاف نظر آن فرد از نظر کلی جمع در ارزیابی است وهمه ارقام این ستون منفی میباشند. در ستون بعدی این ارقام از رقمی ثابت که قبلاً بعنوان حداکثر امتیازات مدیریّتی بطور مساوی برای همه در نظر گرفته شده، کسر و تفاضل این دو نمایانگر دقّت و نظارت او بر امور و در نتیجه مبیّن سهم واقعی او در مسئولیّتپذیری و مدیریت عمومی بر کارها میباشد. بنا براین همهافراد بهاندازه فعالیت کاری و مدیریّتی خویش بر اساس ارزیابیهای کمّی و کیفی کارشان امتیاز و درآمد خواهند داشت و از خاصه خرجی و اتلاف منابع ملی خبری نیست . با این ترتیب یک تراز حقوقی بین جایگاه اجتماعی و درآمدهای افراد در مقابل کار و کیفیت خدمات آنها برقرار میگردد.
- لطفا اگر مفهوم بود نظر خود را بمن هم بگوئید.-
فایده این جدول اینست که هر اقدام ، رفتار و دانش مرتبط با کار افراد بشرط اینکه در بازدهی ، نظم و توسعه امورمؤسسه تأثیرمثبت یا منفی داشته باشد باید مورد امعان نظر بقیه کارکنان باشد. هر کس که در تعیین امتیاز برای دیگران عمداً یا سهواً دچار خطا و یا اشتباه شود خود بیشتر متضّرر میشود. زیرا اختلاف (از هر سو که باشد مثبت و منفیاش فرقی نمیکند) بین هر عدد در کارنامهای که او نوشته با همان عدد در کارنامه میانگین، بیانگر تقصیر یا قصور وی از درک نظر جمع و مدیرّیت جمعی است و از امتیازات مدیریتی و نظارتی او میکاهد. از خصوصیات دیگر این جدول وانفسا که مواد مورد ارزیابی در آنها بسته به ماهیّت فعالیت گروههای کاری، میتواند متفاوت و حتی متضادّ باشد، اینستکه الزام افراد به خود شناسی و ارزیابی از خویش، موجب خودآگاهی، محاکات و خود داوری آنها از وضع خودشان میباشد و این فرصت تعلیه همه جانبهای را به شیوۀ نیک خواهی و بد زدایی بکمک توجیه و یا توضیح ابهامات در دراز مدت برای اعضا و رفع کاستیهای فردی و ایجاد تفاهم بین آنان بدون تنش فراهم میکند. با این ترتیبات مسئله گزینش برای ارشدیّت گروه و یا ارتقای به سطوح بالاتر نیز از پیش حل شده است و نفرات ممتاز بتدریج به واحدهای بالاتر ارتقا مییابند. در واحدهای بالاتر نیز این منتخبین همطراز، امور برنامهریزی و هماهنگی بین واحدهای پایهای را تدوین و اجرا میکنند و از طرفی نقش ارتباطی بین واحدهای بالا و واحدهای پائینتر از خود را نیز بعهده دارند. در اینجا نیز ارزیابی ادواری به همان سیاق قبل برقرار و باز هم فرصت مساوی فراروی همه اعضا برای ارتقای بیشتر و خدمت موثر تر در سطوح کلان وجود دارد.( بعنوان یک جمله معترضه: اگر منافع قسمت عمده ای از سهام چنین شرکتهائی را به کارکنان همان شرکتها تا زمان اشتغال واگذار نمایند به خصوصی سازی واقعی معنا بخشیده و بار تصدی گری حاکمیت در امور بتدریج سبک خواهد شد . تنها شرکتهائی با ساختار همیاری شایستگی و صلاحیت عقد قرار داد و اخذ پیمان از دولت را دارند).
نظر شما چیست ؟ قبل از اینکه بپرسید که چگونه این زنگوله را بگردن دولت خود سر و سیاست بازان متوهم میتوان بست بهاینها بیاندیشید که ، اگر در جامعه:
· همگی در انجام اموراجتماعی، مسئولیّتِ مشترک داشته، و بر کار یکدیگر ِ متقابلاً نظارت نمایند ؛
· از کارشناسان و خبرگانی که از بین خودشان باشند تبعیّت کنند.؛
· نیک خواهی و بد زدایی را در جامعه نهادینه، و کرامت انسانی را اساس کار کنند ؛
· به آن چه که از آن اطلاع و آگاهی کامل ندارند ( مانند رأی دادن فلهای) نپردازند چون برای انجام هرکار علاوه بر دیدن و شنیدن، درک موضوع و اطمینان کامل (قلبی) نیزلازم است؛
· در کارها اکراه بکار نبرند تا در سایه مکارم اخلاقی، جامعه به آزادی و رشد برسد؛
· در مشکلاتی که پیش میآید به تمام نظرات توجّه و بهترین را برگزینند ؛
· همه باهم متحد باشند و راه تفرق (حزب بازی) و اتلاف نیرو نپیمایند ؛
· با خنّاسان در داخل خارج تعامل نکنند و امکان دخالت و یا کنترل از راه دور را برایشان فراهم نسازند؛
· همه از سعی و کوشش خود بهره برده و نتیجۀ نیکیها و بدی خود را متناسباً دریافت کنند و فرهیختگان را بیشتر گرامی بدارند.
آیا جوامع از دموکراسی تشریفاتی عبور نکرده و با استفاده از مدیریت ملّی بجای مدیریّت طبقاتی به مرحله برقراری دموکراسی واقعی یا جامعهای مردُمرای که در آن با حذف هیئت و یا طبقه حاکمه ، وظیفه آن ها بعهده فرهیختگان وارسته در دولتی سیال و متکامل محوّل میگردد نائل نمیشوند؟ . حتماً توجه فرمودهاید که تمام نکات بالا به شکل شعار و وعدههای دائم در مدّتی بیش از سی سال به دروغ ورد زبان متولیان حکومتی بوده و فقط تا آنجا که توانستهاند برعکس آنها عمل کردهاند.
2- کاربرد این روش در امر حاکمیت ملی و برای نمونه در شورای محل چنین میتواند باشد که :
در پایان یک دوره چندساله، افراد ممتاز در ارزیابیهای آن دوره از درون انجمنهای محلی به عضویت در شورای شهر ارتقا مییابند. تعدادی هم بدلیل پائین بودن میانگین امتیازاتشان در کارنامه مشترک (خرد نامه) بدلیل اینکه از ودیعه شایستگی و ذوق خدمت به مردم محرومند، جزء ردیفهای حذفی آن دوره، از ادامه خدمت معذور و یا منصرف شده، شغلی دیگر برمیگزینند.
برای جایگزینی این دو گروه، بجای پرداخت هزینههای گزاف و برگزاری انتخابات پر مسئله که صبغۀ انتصابی بودن آنها هر روز هم پررنگ تر میشود، از طریق برگزاری آزمون ورودی از میان واجدین شرایط قانونی نظیرمحلی بودن، تحصیلات مرتبط و تجربه مفید برای شورای محلّ، و خصوصاً، بدون دخالتهای گزینشی و عقیدتی، افرادی برای عضویت در انجمنهای محلی استخدام میگردند. چون امر گزینش و تأیید سلامت نفس و صداقت افراد در کار و امور محوّله را باید جامعۀ مسئول با نظارت مستمر تصدّی نماید نه حاکمیّتی که خود در گزینشش هزاران امّا و اگر وجود دارد. به هر حال این اعضای جدید در کنار سابقین به فعالیت و کسب تجربه و ارائه راهکارهای علمی جدید و شیوههای ابداعی برای توسعه و تسهیل خدمات شهری و یا صرفه جوئی در هزینهها مشغول بکار میگردند. با توجه به تجربیات و کسب مدارج علمی و دورههای تخصصی مرتبط با شغل، آیا راه ترقّی همه اعضاء جهت عضویت در شورای شهر، شهرستان، و در ادامه استان، ایالت و کشور فراهم نمیشود ؟
بکارگیری این نوع از خرَد وَرزی در تمام نهادها و ادارات و گسترش آن در نهادهای مردمی ( کانونهای تخصّصی، اتحادیهها، اصناف و سندیکاها متناسب با ساختار خویش) کشور را از کارناوال های انتخابات پاپولیستی (تازه اگر سالم و شرافتمندانه برگزار شوند) و یا انتصابات قدرتمدار که هر دو مایه افتضاح و فسادند بینیاز میسازد. در نتیجه در هر سه رکن قانونگزاری،اجرائی و امور قضائی سیل ارتقای کارشناسان، خلاّق ، فرهیخته و نخبگان به حلقههای مرکزی اداره کشور بطور دائم جریان مییابد. تشخیص و انتخاب اصلح از بین متخصصین، خبرگان و دانشمندان برای هر پست و مقام توسط اشخاص مرتبط، ذیصلاح و مجرب در آن امر انجام میگیرد نه بوسیله آرای هَمجالرّعا و سرگردان عوامالنّاس و یا به تصمیم محافل دخمهای و به دستورات از ما بهتران. شاید در مقایسه با وضع فعلی بیشترین ثمره در این راه از آن مراکز ثقل سیاسی و مجالس قانونگزاری و نظارتی شود چون تداوم مسئولیت و خدمت در سطوح کلان تصمیم گیری و حل و عقد امور که فعلاً محلی از اعراب را ندارد باعث میشود که اعضای وثیق و مجرب فارغ از بندبازیها و بلبشوی انتخاباتی و روابط انتصاباتی بتوانند مدتهای مدید بشرط صداقت و توفیق در خدمت از تجارب خویش در این مشاغل استفاده کنند و بعداً به عضویت مجامع عالی مشورتی و نظارتی ارتقا یابند. در این حالت نه مزبله و خاکدانی از سدّ استبداد در جامعه شکل میگیرد و نه سیلی از انقلاب برای پاکسازی آن ضرور میافتد. در هر اقدام اداری و سلوک کارمندان در محیط کار، آرایی بالقوه انتخاباتی، در صندوق ذهن جامعه وارد شده و یک وجدان جمعی بیدار، مسئول و پویا در حدّ اعلای کارشناسی؛ مستمراًً بر همه امور اشراف، نظارت و کنترل دارد.
در این سیستم اشخاص پست و مقام خود را مدیون هیچ کس نیستند چون با خرد خویش آنرا تحصیل کردهاند این خدمت، رفتار ودانش آنها است که شخصیّت و موقعیت شغلیشان را بعنوان حقوقی اکتسابی برای آنها فراهم میکند بنا بر این موقعیت شغلی افراد بالاترین ارزش وجودی آنان محسوب میشود. از آن پس ضمن اینکه همۀ شخصیتها قائم بوجود خویش، زادۀ خویشتن و فرزند زمان خود هستند ؛ توّهم استغناء و بی نیازی که عنصر اصلی طاغوت سازاست، به مخیّله هیچکس راه پیدا نمیکند. عناوین شغلی و پستهای سازمانی را که اشخاص احراز میکنند مُبیّن ارزشهای وجودی وفرهیختگی آنها هستند. اسامی تبلیغی و تابلو شدۀ افراد یا تیترها، انساب و القاب مطنطن برای هیچ کس منشأ احراز مقام رانتخواری و چنگ افکنی بر مقدرات مردم و اموال عمومی نمیشود. در فضائی که ارزشها با جایگاه شغلی افراد توأم و خدمت سر فرازانه و مفخمّ مقدور و مهیاست، خبر چینی، خباثت، زد و بند و یا حتی نفوذ شبکههای جاسوسی که کار غاصبان انتصابی مقام و پستهای کشوری میباشد، در زمرۀ امور غیر ممکن و بعید خواهند بود. این سازوکار در کلیّه حکومتهائی که خود را معتقد به رأی و خواست مردم میدانند صرفنظر از زیر بنای ساختاری مادّی و یا فطری آنها ، میتواند مورد استفاده قرار گیرد چون بتدریج گردش امور بر محور هزینه - فایده استوار شده و روشها وافکار تخریبی در دو سوی منازعه اجتماعی چه بعنوان بازوی اجرائی و وسیله لازم برای تکاثر در فرادستان و چه بعنوان اقدامات خشونت آمیز مقاومتها در مقابل آن، به افول میگرایند و گرایش به تفاهم با جوامع دیگر در آنها فزونی می یابد .
پرسشی که در زمان دگرگونی بنیادی قانون در پیش رو داریم اینستکه آیا هنوز هم بدنبال دیوان سالاران متوهم و سیاستگر می باشیم یا با منزه سازی اصول زیر بنائی، پذیرای متخصصین فرهیخته ای هستیم ، که کشور را بکمک مردمرایی و خرد ورزی از دام اینهمه توطئه و مهلکه برهانند و پس از نجات از چاله خدعه و تزویر، آن را به چاه دموکراسی زر و زور در نیفکنند؟
بر گرفته از کتاب « دموکراسی در ایران فردا »