۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

دموکراسی عقیم و جنبشهای اعتراضی


دموکراسی  عقیم و جنبشهای اعتراضی

   1- در خلال مبارزه برای تبدیل حکومتهای  استبدادی به نظام دموکراسی ، از همان اوان کار صاحبان زر و زور برای کنترل منافع خود در فضای جدید،  دموکراسی را با دسیسه از درون  سترون و بی  بار کرده اند.  با دلایلی که در ابتدای کار میتوانسته توجیه پذیر باشد، انتخاب مجامع قانونگزاری و مدیریت  سیاسی کشور  در دموکراسیها  به رأی عمومی و محرمانۀ عامّه مردم  واگذار شده است . اگر چه  غالباً مردم این نوع گزینش را بعنوان مظهر وغایت دموکراسی  میشناسند، ولی در حقیقت این شیوه ، که کما کان تصمیم گیریهای کلان جامعه را در اختیار قدرتمداران قرار داده است ، روشی غیر عقلانی و بی محتوا وحتی غیر شرعی و در عین حال راهکاری مخدّر برای عوام و  بستن دهان منتقدین است. خللی که این ترفند  در کار گزینش  شخصیتهای ، فرهیخته و وارسته برای اداره امور جامعه  ایجاد مینماید،  دموکراسی را از پویائی ،  گسترش عدالت اجتماعی  و ایجاد فرصت مساوی برای رشد و استقلال فردی  بازداشته و  جوامع سیاسی را  با افول خلقیات و منش انسانی روبرو ساخته است. در همه جای دنیا این حاکمیتها هستند که بنام دموکراسی منویات و گزینه‌های سودا طلبانه خود را یا  بشکل عامیانه(مانند ایران)  یا  بصورتی  ظاهراً دموکراتیک  با محوریت احزاب که ستون پایه های قدرت حاکمیت هستند  به مردم تحمیل میکنند  و ضمن اینکار آرای کسب شده در این رویدادها را دالّ بر مشروعیِّت  خویش قلمداد مینمایند. برای حاکمیت یک کشور مهم نیست  که کدام َشخص، جناح یا حزب در انتخابات  پیروز شود چون  امکان کنترل و حذف منتقدان و مخالفان جدّی  با منافع کلان خود را  ،  قبلاً  در اختیار  دستگاههای شبه قضائی یا امنیّتی وابسته قرارداده اند. این تازه در مواردی است که انتخابات بطور قانونی و باصطلاح شرافتمندانه برگزار میشود. انتخابات فرمایشی و در عین حال  مخدوش و متقلبانه خود فسادی چند مرحله ای دارند که همه در ایران  با زیر و بم آن بخوبی آشنا هستند. با توجه به نقیصه های اجرائی موجود، طرح  بدیلی برای دموکراسی،  که عوارض  قدرت مداری و جمود طبقه حاکمه و نقایص فوق  را بطور کلی  نداشته باشد نوشته شده که برای مطالعه و نقد و اصلاح  طرح   میتوانید از جمله به  لینک ( ساختاری سیاسی بر پایه حقوق بشر ) مراجعه فرمائید.
2 - مروری بر تجربه جنبشهای اعتراضی که خواستار تغییر بنیانی در نظام اجتماعی بوده اند، و سرنوشت اینگونه جنبشها  معلوم مینماید که جنبشهای عمومی  حتی در صورت توفیق در برانداختن حکومت  باز هم بدلیل پیشداوری و برداشت اشتباه از روشهای دموکراسی،  پس از پیروزی  مانند دیگران به وسیله همان انتخابات عوام فریب در دام حکومتهائی تمامیّت خواه ، و غالباً با سرپلهائی در خارج  از کشور گرفتارشده اند . این سرنوشت مشترک اکثر جنبشهای ضد استبدای تحت  عنوان  و ایدئولوژی یا مرام های مختلف  در یکی دو قرن گذشته بوده است.  در کشور ما حدود یکصد و پنجاه سال است که این تجربه شکست خورده مرتباً  آزمایش میشود و اکنون  در خاورمیانه و شمال افریقا جنبشهای موسوم به بهار عربی نیز در حالیکه عامل خارجی در حال دیکته کردن منویات خود به این محیطهای ملتهب و هیجانی،  و کارگردانی اوضاع  بنفع خود میباشد، همان تجربه‌های نا موفق را تکرار میکنند .
  جنبش اشغال مراکز مهم و حساس  نیز که اخیراً در غرب  براه افتاده در پی آنست که صدای عدالت خواهی خود را با استراتژی  تصرف برخی مکانهای عمومی بگوش جهانیان برساند و مطالبات طبقات فرودست را از  دموکراسی های موهوم  استیفا نماید. در این  جنبش ، در حالیکه  فعالین اجتماعی با پشتوانه های محدود و ابتکارات خود و بیشتر با استفاده از نیروی شبکه‌های اجتماعی  کمر به مبارزه با غول اتحادیّه حاکمیتها بسته اند و با شهامت فراوان در مقابل حکومتهائی سرتا پا مجهز و کار کشته به بیان خواستها و مطالبات حقوق طبقات محروم می پردازند، بی خانمانها و خرده تبهکارانی که خود معلول نظامهای سرمایه خواری هستند شاید هم با تمهید راستگرایان بدرون کمپ تزریق شده اند تا با نمایش وجوه ضدّ فرهنگی حضور خویش ،  زمینگیر شدن  جنبش مذکور را بیشتر  باعث شوند . نتیجه کار  نیز  قابل پیش بینی است ، دولتها پس از مدتی مماشات  بامعترضین و تحلیل  رفتن  توان  آنها ؛ آنان را از مواضع اشغال شده بیرون میرانند و تعدادی را هم برای عبرت دیگران  به جریمه  و به  زندان محکوم میکنند.
معترضین سیاسی ایران از زمان اصلاحات، برای رفع نقیصه دموکراسی  زمزمه تصرف صحنه های انتخاباتی  با ریختن رأی باطله به صندوقها و  تبدیل آنها به چیزی شبیه رفراندم ،  که نتیجۀ آن ثبت  اعتراض قانونی و پس گرفتن مشروعیّت از رژیم است را  تجربه میکنند. معلوم است که یاد آوری این راهکار از نظر سیاسی چندان درست نیست و طرفداران تحریم انتخابات از تذکار این مقوله نگران و معتقدند  که ، انتخابات را باید  تحریم کنیم و در بازی مشروعیت بخشی به حکومت شرکت نکنیم.  درپاسخ باید گفت که شرکت چهل ملیونی مردم در انتخابات رئیس جمهوری سال 88 چه مشروعیتی برای نظام آورد؟  مگر نه آنکه به ریزش نیروها و بر ملا شدن گسلهای درونی رژیم و افشاگری و تشدید جنگ باندهای درونی حکومت  منجر شد؟  آیا همین شرکت انبوه مردم نبود که بالندگی و جهانی شدن جنبش سبز  را باعث شد و ماهیّت حاکمان را عریان تر از  همیشه برهمگان عیان ساخت ؟  افزون بر اینها خانه نشینی و تحریم انتخابات عملاً بمعنی واگذاری عرصه و اعیان تمام   بازی به حاکمیّت غیر خودی است تا با خیالی راحت‌تر هر تقلب و خیانتی را که بخواهد مانند گذشته  مرتکب شود .  البته در اینمورد که در انتخابات اسفند 89  چه استراتژی در دستور کار قرار میگیرد باید منتظر تصمیم حاکمیّت و عکس العمل  شخصیتهای سیاسی و هماهنگ کننده جنبش سبز بود ولی در این نوشته روی سخن با دیگر جنبشهای  منطقه ای و نیز، جنبش جهانی اشغال مراکز حساس و دوستان عزیزی که با آنان تماس دارند میباشد.
چون در کشورهائی که "جنبش اشغال مراکز حساس"  در آنها فعالیّت میدانی دارند ، (و نیز در کشورهای در حال انقلاب)   انتخابات عمومی چندان درکنترل  حکومتها نیست و نظارتهای مطبوعات و مردم بر آنها جدّی است اگر در چنین جوامعی معترضین اجتماعی مخاطب  پیامی از جانب  جنبش سبز ایران  باشند و  به کمپین رأی باطله و اعتراضی  که بار حقوقی آن بسیار بالاست  روی آورند،  از اقبال بیشتر جامعه و نا راضیانی که سنخّیتی با اغتشاشگران و هولیگانها ندارند برخوردار خواهند شد و به تدریج به یک جنبش اصیل  و بالنده که در پی استقرار روح دموکراسی در جوامع انسانی است  تبدیل میگردند . این جنبشها میتوانند علاوه بر فشار به دستگاه اجرائی برای پیش بینی نحوۀ  شمارش و اعلام رسمی آرای معترضین در تمام  انتخابات  ،  با مراجعه به نهادهای قضائی و استناد به گزارشهای انتخاباتی بر مواضع عدالت خواهانه و محققانه خود و تغییر شرایط برای اصلاح  سیستم تسلط حاکمیت  و فشار از بالا بر جامعه فعالیّت کنند  .  مبارزین در کشورهای در حال انقلاب نیز میتوانند با توجه به این روش در مقابل متحجرین و شرکای خارجی آنان، با اقدام پیشگیرانه از در افتادن بدام دموکراسی عوام زده و آرای همج‌الرعا رهائی یابند.
 نتایج این نوع رویکرد میتواند برای ما و کشورهای فرودست منشأ آثار و نتایج بسیار مفیدی باشد چه اگر حکومت در  کشورهای فرادست بطور جدی با چالشهای درونی روبرو شوند از توان تحرکات برون مرزی و خصوصاً امکانات جنگ افروزی آنان ،  کاسته خواهد شد و اگر هم  زمانی جنبشهای اعتراضی در  این کشورها موفق به استقرار دموکراسی کامل و غیر طبقاتی  گردند خیال دیگر مبارزان در کشورهای جهان سوم  میتواند از جانب آنان راحت شود  چون از درون دموکراسی اصیل با محوریت حقوق بشر و کرامت انسانی  ،  افکار و صنایع تخربی ، جنگ و چپاول  ظهور و بروز نمیکند  و چنین  دولتهائی بر سر حقوق بشر با حاکمان جهان سوم معامله  نمی کنند.  در مقاله موضوع لینک بالا  که بر گرفته از کتاب  (دموکراسی در ایران فردا) میباشد از اینموضوع  که در صورت پیروزی در جنبش‌های اعتراضی  چه گزینه هائی میتواند در دستور کار مبارزان قرار گیرد بحث شده است. شما نیز پیشنهاد خود را برای آگاهی سایرین مطرح فرمائید.
یک توضیح ضروری:
 در این نوشته میان  تقبیح انتخابات بعنوان محور گردش کار سیاست در کشور ،   با حسن استفاده از انتخابات بمنظور بیان اعترضات عمومی و تبدیل نمودنشان به رفراندم سلب مشروعیت از حاکمیتهای خود محور  ، منافاتی نیست.

درباره من

در دموکراسی، پیش فرضهایی مانند لزوم، احزاب سیاسی ،انتخابات و سازه هایی،که بدلیل قدرت زا بودن به زورمحوران امکان میدهد تا مصالح ملت و کشور خود را فدای منافع خود بنمایند با اهداف دموکراسی در تضاد هستند. توضیح این تابوها و راه برون رفت از بن بستهای موجود در دستور کار این وبلاگ است