۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۲, سه‌شنبه

شناخت خاتمی از نلسون ماندلا



خاطرات خاتمی از نلسون ماندلا، ماهنامه نسيم بيداری

روزبه علمداری 

مهم‌ترين درس ماندلا برای همه اصلاح‌طلبان واقعی در جهان اين است که تنها راه رسيدن به اهداف، اتخاذ شيوه‌های مدنی است. خشونت اگر هم در لحظه‌ای موفق شود، هيچ‌گاه نمی‌تواند زندگی مطمئن و آرامش‌‌بخشی را در درازمدت برای مردم تامين کند از هنگامی‌که سيدمحمد خاتمی، رييس‌جمهور اصلاح‌طلب ايران در صحن مجمع عمومی سازمان ملل متحد، به نمايندگی از ملت ايران «گفت‌و‌گوی تمدن‌ها» را به عنوان راهی جديد برای نيل به صلح و تفاهم، به جهانيان پيشنهاد داد و به فعاليت‌های گسترده بين‌المللی و مدنی در جهت پيشبرد اين ايده پرداخت، بسياری از تحليلگران مسائل جهانی، شخصيت وی را با نلسون ماندلا، رهبر بزرگترين نهضت ضد‌نژادپرستی قرن بيستم مقايسه کرده و آن دو را سالکان يک مسير واحد برای سعادت بشريت معرفی کرده‌اند. مسيری برای صلح و عاری از خشونت. هر دو رهبر سياسی، پس از خروج از قدرت اقدام به تاسيس نهادهای مدنی زدند تا بتوانند ايده‌های خود را با فراغ بال بيشتر پيگيری کنند؛ هرچند که خاتمی به دلايل گوناگون، از جمله شرايط خاص سياسی در داخل ايران و منابع محدود مالی نتوانسته است مانند ماندلای آفريقايی که اکنون ديگر «جهانی» شده است، اهداف و ايده‌های خود را برآورده کند، اما وی بار‌ها در سخنرانی‌های خود، از بنيادهای تاسيس ‌شده توسط ماندلا به عنوان الگويی موفق از فعاليت‌های مدنی ياد کرده است. همين عوامل بهانه‌ای شد تا با رييس‌جمهور سابق ايران گفت‌و‌گويی انجام دهيم و ديدگاه‌هايش را نسبت به رهبر جنبش بزرگ ضد آپارتايد که در آستانه صد سالگی است، جويا شويم.
***
برای آغاز گفت‌وگو می‌خواستم اين پرسش را طرح کنم که به نظر حضرتعالی چه ويژگی‌هايی «نلسون ماندلا» را از ساير انقلابيون و چهره‌های سياسی قرن بيستم متمايز می‌کند؟
نلسون ماندلا مبارز بزرگ با استعمار و نژادپرستی و از جمله رهبرانی است که در مبارزه خود به پيروزی رسيده است؛ گرچه در اين راه سختی فراوان کشيده و هزينه سنگينی پرداخته است، از جمله بيش از بيست سال از پرنشاط‌ترين دوران عمر خود را در زندان به سر برده است. نلسون ماندلا نماد پايداری و مبارزه با بی‌داد، بی‌عدالتی و استعمار در دوران ما است. اما مهم‌تر از همه اينکه او يک انسان والا است. اگر بخواهيم مقايسه داشته باشيم، من «ماندلا» را می‌توانم با «گاندی» مقايسه کنم. گاندی هم وجودش محبت و عشق است. عشق به انسان و آزادیِ او و عشق به رهايی سرزمينش از سلطه بيگانه، ولی در اين شخصيت نشانی از کينه، حتی نسبت به سرسخت‌ترين دشمنانش نمی‌بينيد. ماندلا نيز چنين است، با اين تفاوت که او با زشت‌ترين و بد‌ترين شکل استعمار که در چهره کريه نژادپرستی و آپارتايد ظاهر شده بود مبارزه کرد. امری که به اين صورت در هندوستان وجود نداشت، هرچند که هندوستان مهم‌ترين پايگاه بسط قدرت استعمار بريتانيا در حساس‌ترين نقطه عالم بود. ماندلا در مبارزه خود پيروز شد. گرچه پيش‌تر نيز در زيمبابوه که در زمان حاکميت استعمار «رودزيا» نام داشت مردم آپارتايد را از پای درآورده بودند، ولی پس از آن کمتر شاهد حاکميت واقعی مردم بر سرنوشت خود در اين کشور بوديم. اين تنها سفيدپوستان نبودند که مورد غضب قرار گرفتند، بلکه با استقرار نوعی خودکامگی مردم‌‌‌ رها شده نيز آنگونه که بايد طعم آزادی و پيشرفت را نچشيدند، ولی ماندلا نه تنها آخرين نفس‌های نژادپرستی را گرفت، بلکه پس از پيروزی با دشمنان خود نيز با مهربانی رفتار کرد و مردم آزاد شده را نيز در جايگاه رفيع حاکميت بر سرنوشت خود نشاند و با اينکه قهرمان بلامنازع و محبوب نه تنها در آفريقای جنوبی، بلکه تمام آفريقا و حتی مورد احترام در همه جهان بود، فقط به عنوان رييس‌جمهوری که مردم به او رأی داده بودند چند صباحی مسووليت را پذيرفت و بعد هم با شيوه‌ای دموکراتيک (البته به خواست خود) سمت رسمی را به ديگری سپرد. ماندلا چه در زمان رياست‌جمهوری و چه پس از آن، آنچه به آن انديشيد و می‌انديشد خدمت به مردم است. همين امر هم سبب شد با تاسيس «بنياد خيريه ماندلا» خدمت بی‌ادعای خود را به اعتلای زندگی مردم و مبارزه با عقب‌ماندگی، فقر و جهل و بيماری ادامه دهد. به نظر من ماندلا نيز مانند گاندی مرد عشق است و هويتی جز خدمت به مردم و تلاش برای رهايی و آزادی و تامين حقوق مردم ندارد.
با اين توصيفات به صورتی می‌توان گفت که تجربه ماندلا، نوعی تجربه يگانه در تاريخ معاصر بوده ‌است.
بی‌آنکه درصدد مقايسه باشم و جای مقايسه هم نيست، ولی می‌گويم آنچه ماندلا کرد، آدمی را به ياد حماسه بزرگ فتح مکه توسط پيامبر اکرم (ص) می‌اندازد که با همه جنايات و ددمنشی‌هايی که عليه مسلمانان و شخص پيامبر صورت گرفته بود، پيامبر با رحمت و بزرگواری از آن گذشت کرد و به جای اسارت آنان و انتقام‌گيری، آنان را «آزادشدگان» ناميد که هم نشان تدبير بود، هم لازمه انسانيت و هم مصداق اقتدار واقعی. و طبيعی است که پيامبر با همراهان و مردم عادی به مراتب از اين هم مهربان‌تر بود و خداوند او را با عنوان دارنده اخلاق عظيم ستود و نيز اين مهربانی و بزرگ‌منشی نسبت به مردم را نعمت و رحمت والای الهی دانست که نصيب پيامبر شده است. و نتيجه اينکه انقلابی‌گری مستلزم مهربانی با مردم و حتی تحمل بزرگوارانه دشمنان (چه رسد به مخالفان) به هنگام اقتدار و استقرار وضع نيز هست. به ‌هر حال ماندلا انسانی است مؤمن به اهداف والای خود که برجسته‌ترين آن، رفع ظلم و حاکميت مردم بر سرنوشت خودشان است. به نظر من، ماندلا عاشق آزادی و مردم و فارغ از هرگونه کينه و نفرت است.
شما در دوران رياست‌جمهوری، ميزبان ماندلا در تهران بوديد. در کشورهای ديگر نيز ملاقات‌هايی با اين چهره بين‌المللی داشته‌ايد. با توجه به اين ملاقات‌ها چه خصوصيت شاخصی، به ويژه در ارتباطات شخصی وی مشاهده کرديد؟
با جناب ماندلا چه در دوربان آفريقای جنوبی و چه در تهران و احيانا در بعضی کشورهای ديگر، ديدارهای متعددی داشته‌ام و بار‌ها تلفنی با ايشان صحبت کرده‌ام. چنان که عرض کردم، تواضع اين مرد بزرگ ويژگی ممتازشان است. هميشه مرا رييس‌جمهور من (My President) خطاب می‌کردند و فکر می‌کنم همين تعبير را نسبت به ديگر رؤسای جمهوری به کار می‌برد تا هم نزديکی و صميميت را نشان دهد و هم تواضع خود را.
دوست دارم چند نکته را که در ديدارشان از تهران با وی در ميان گذاشتم را در اين مجال مطرح کنم. من در آن ديدار خطاب به وی گفتم شما آموزگاری هستيد که دو درس مهم را به نسل امروز داده‌ايد؛ يکی اينکه آنچه در اين قرن (مراد قرن بيستم ميلادی است) بر بشر گذشته است شايسته او نبوده است و گذراندن بيش از بيست سال عمرتان در زندان، خود نشانه وضع ناگواری است که بر بشر امروز رفته است. خداوند خواست ماندلا زنده بماند، ولی خيلی از ماندلا‌ها در زندان يا در پای چوبه اعدام از پا درآمدند.
در کشور ما چه بسا انسان‌های بزرگی که زندانی شدند و نيز کسانی که به شهادت رسيدند. امام ما پانزده سال در تبعيد به سر برد. جز اين بود که می‌گفتند ما و مردم ما انسان هستيم و زندگی انسانی می‌خواهيم؟ جز اين بود که شما و اين خيل عظيم زندانی و مورد فشار و سرکوب می‌گفتيد که هر کس انسان است با هر رنگ و نژاد و گرايش حق دارد سرنوشت خود را تعيين کند. استعمار سياه‌ترين چهره روابط انسانی در اين قرن و قرن پيش از آن بود و آپارتايد پليد‌ترين وجه استعمار و تبعيض و ستم.
اين قرن، قرن جنگ بود. دو جنگ جهانی و جنگ‌های منطقه‌ای، و قرنی که به پايان آن می‌رسيم، قرن ترور هم بود (هنوز جريان ۱۱ سپتامبر واقع نشده بود) و بد‌ترين شکل ترور، تروريسم دولتی که از جمله کشورهای قدرتمند عليه کشورهای ضعيف در بسياری از جا‌ها از جمله آفريقا و آفريقای جنوبی اعمال کردند. وجود و رفتار و زندگی شما يک «نه» بزرگ به همه اين زشتی‌ها و پيامی بود به همه انسان‌ها.
درس و پيام ديگر شما اين بود که ما صلح و آزادی می‌خواهيم، اما نه به اصطلاح صلح تحميلی (که عين ستم است) بلکه صلح پايدار که بر پايه عدالت استوار است. عدالت در صحنه داخلی کشور‌ها به صورت دموکراسی و عدالت در صحنه بين‌المللی يعنی تغيير روابط ستم بنياد و تبعيض‌آميز به روابط مبتنی بر احترام و منطق و... و بعد گفتم شما متولد ۱۹۱۸ هستيد، و يک ربع قرن از من بزرگ‌تريد و شخصيت ما تحت تأثير بزرگانی چون شما بوده است و از نظر معنوی جايگاه والايی داشتيد و الگو بوديد چنان که امام‌ خمينی نيز از مردان بزرگ تاريخ معاصر و الگو برای همه ما بودند که هم دين را می‌خواستيم و هم حرمت و آزادی و پيشرفت انسان را.
فکر می‌کنيد آيا انديشه‌ها و سيره عملی ماندلا در ابتدای هزاره سوم برای بشريت کاربردی دارد؟ اصولا به نظر شما، مهم‌ترين ميراث ماندلا برای مردم آفريقای جنوبی و جهان چه بوده است؟
ماندلا ابتکار مرا برای گفت‌و‌گوی تمدن‌ها می‌ستود و معلوم بود که با من هم نظر است؛ او نيز به گفت‌و‌گو و تفاهم به عنوان سرمشق (و پارادايمی) برای هزاره سوم به جای پارادايم جنگ و خشونت و نفرت در قرن بيستم، می‌نگريست و به نظر من، ميراث مهم ماندلا برای آفريقای جنوبی، پايدار کردن مردم‌سالاری و استوار کردن زمينه استيفای حقوق همه شهروندان بود که سبب شد پس از آزادی نيز آفريقای جنوبی به لحاظ اقتصادی و صنعتی و اجتماعی برخلاف بسياری از کشورهای رهيده از قيد استعمار همچنان مسير قابل قبول خود را به سوی پيشرفت طی کند. ميراث ماندلا برای جهان هم دعوت به تفاهم و احترام متقابل در عين پافشاری به حقوق محرومان است.
به نظر شما، بازخوانی تجربه ماندلا در کشوری مانند ما نيز مفيد خواهد بود؟ اصولا سيره عملی و نظری ماندلا برای روشنفکران و اصلاح‌طلبان ايرانی چه درس‌هايی می‌تواند داشته باشد؟
مهم‌ترين درس ماندلا برای همه اصلاح‌طلبان واقعی در جهان اين است که تنها راه رسيدن به اهداف، اتخاذ شيوه‌های مدنی است. خشونت اگر هم در لحظه‌ای موفق شود، هيچ‌گاه نمی‌تواند زندگی مطمئن و آرامش‌‌بخشی را در درازمدت برای مردم تامين کند. اصولا خشونت ابزار دست کسانی است که فاقد منطق هستند. خشونت مهم‌ترين ابزار دست مستبدان است و کسانی که با شيوه‌های خشونت‌آميز حتی با استبداد و استعمار هم مبارزه می‌کنند اگر هم پيروز شوند، خشونت جديدی را جايگزين خشونت قديم خواهند کرد.
برای حسن ‌ختام‌ در صورت امکان اين گفت‌وگو را با خاطره و يا نکته‌ای ناگفته از مذاکرات و گفت‌وگوهای دوجانبه با ماندلا پايان دهيم.
به ياد دارم ايشان در پايان دوره خود از من خواستند که از مسلمانان بخواهيم که گسترده و با نشاط در انتخابات (که به رياست‌جمهوری آقای امباکی منجر شد) شرکت کنند، زيرا انتخابات و دموکراسی را راه رهايی و سربلندی کشور می‌دانست. من نيز طی پيامی مسلمانان را دعوت به حضور فعال کردم. ايشان بعد از انتخابات به من تلفن و از من تشکر کردند و گفتند توصيه شما کاملا مؤثر بود و همه اقشار از جمله مسلمانان در انتخابات شرکت کردند که خود مايه تقويت حاکميت ملی و استقلال کشور ما است.

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۰, یکشنبه

پیام به مردم و خانواده داغدار سمیه درشهر بوکان


اعیه شماره یک (ازاد): پیام به مردم و خانواده داغدار سمیه درشهر بوکانچاپفرستادن به ایمیل
پیام اتحاد زنان ایران برای دموکراسی ( ازاد) به زنان دلیرو شجاع کرد شهر بوکان
سه‌شنبه ۵ ارديبهشت ۱٣۹۱ - ۲۴ آوريل ۲۰۱۲
روز جمعه یکم اردیبهشت ماه ۱۳۹۱ دراعتراض به کشته شدن دختر۱۷ سالەای بنام  سمیه فیض الله پور  و همچنین بعلت عدم امنیت اجتماعی درشهر بوکان به درخواست کمیته‌ای تحت عنوان "کمیته هماهنگی اعتصابات و تظاهرات علیه ربودن کودکان در شهر بوکان" تجمعی بالغ برهزار نفر در مقابل فرمانداری این شهر تشکیل شد که زنان در صف نخست این تجمع حضور داشته‌اند . مردم با سردادن شعارهای "عدالت ، امنیت ، حق مسلم ماست " و "قاتلین سمیه محکوم باید گردند" خواستار رسیدگی فوری به پرونده این جنایات و شرایط بسیار ناامن این شهر شدند .
لازم به توضیح است که جسد سمیه پس از چندین روز ناپدید شدن، در روز ۲٤ فروردین ماه در زیر پل امیر آباد شهر بوکان یافت شد. بعد از تظاهرات مسالمت‌آمیزمردم شهر بوکان در اعتراض به قتل سمیه و نیز ربوده شدن و تجاوز به تعدادی دیگر ازدانش‌آموزان دختر این شهر، رسول فیض‌الله‌پور پدر سمیه،  به دلیل در دست داشتن عکس دختر کشته شده‌اش در تظاهرات، از سوی نیروهای امنیتی دستگیر و به بازداشتگاه منتقل شد.
قابل توجه است که طی ماه های اخیر حدود چند تن از دانش آموزان مقاطع راهنمایی و دبیرستان ربودە شدە و مورد آزار جنسی قرار گرفتە اند و برخی از آنان نیز کشته شده اند. روز دوشنبه چهارم اردیبهشت ماه جاری نیز اغلب مدارس شهرستان بوکان از بیم ربوده شدن دانش‌آموزان و تجاوز و سپس کشتن‌ آنها و در اعتراض به این پدیده تعطیل شدند. متاسفانه مسئولین با بی توجهی به این مسئلەی خطیر و با رفتارهای ناشایست خود شرایط ناامن سطح شهر را تداوم بخشیده و امنیت جانی و روانی مردم را بیش از پیش به خطر انداخته اند. لازم به توضیح است مردم بوکان در اعتراضات خود تصریح کرده اند که چرا در حالیکه مسئولین و مقامات دولتی ، با مخالفان و فعالان سیاسی به شدیدترین شکل خود رفتار می کنند و ضمن بازداشت و شکنجە ،برای آنها احکام سنگینی چون حبس و اعدام صادر می نمایند، اما با عاملین اینگونه جنایتهای اجتماعی متاسفانه اگر نگوییم به دلیل وابستگی به دستگاههای حکومتی به دلیل سهل انگاری و بی توجهی نه تنها به طور جدی برخوردی نمی شود بلکه در مقابل کسانی که مورد ستم قرار گرفته اند و درخواست احقاق حق دارند (پدر سمیه) موضع سخت گرفته و به دستگیری آنها می پردازد .  واقعیت اینست که ایجاد فضای امنیتی – اطلاعاتی ، ناامنی اجتماعی و ایجاد فضای ارعاب و وحشت در این مناطق  از جمله سیاستهای سرکوبگرانەی همیشگی رژیم بوده است. در چنین شرایطی و در نبود امنیت و عدالت و در این جو خشونت و خشونت ورزی، بدیهی است که زنان از اصلی ترین قربانیان نا امنی و آزار جنسی در نظام زن ستیز و بە شدت مردسالار  ایران میباشند. زنان به انواع گوناگون درهمه ابعاد مورد ستم اجتماعی ، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قرار می گیرند و با وجود سیطره سیاست سنتی، سرکوبگرانه و بنیادگرایانەی جمهوری اسلامی تمام دریچه های یک زندگی آرام ، امن و انسانی از آنها سلب میگردد. نظام سیاسی حاکم بر هر کشوری مسئول تامین امنیت شهروندان آن کشور است اما بنظر میرسد کە مسئلە امنیت اجتماعی در نظام جمهوری اسلامی ایران حکم ابزار کنترل و صرفا بعد سیاسی در جهت حفظ منافع و قدرت بلامنازع حاکمان را داشتە وامنیت شهروندان همواره نادیدە گرفتە میشود.
هم میهنان گرامی!
ما در شرایط اجتماعی و سیاسی بسیار خطیری قرار داریم . واقفیم که زنان صرفا نظاره گر و منفعل نیستند و در صحنه حضور فعال دارند. آنها می توانند دژ محکم مبارزه با زور و خفقان و ناامنی را سازمان دهند و درمیدانهای مبارزه نقش فعال و تعیین کننده ایفا کنند.
اتحاد زنان ایران برای دموکراسی(ازاد) به داشتن چنین زنانی افتخار میکند و پشتیبانی قاطع خود را از مبارزات برحق آنان اعلام میدارد و از همه ایرانیان در هر نقطه ای از ایران تقاضا دارد که به ظلم و ناامنی نه بگویند و در مبارزه با نظام جمهوری اسلامی و تلاش برای ایجاد جامعەای دمکراتیک و سرشار از عدالت ، امنیت و برابری، هم پیمان و پشتیبان یکدیگر باشند. ما فعالان تشکل اتحاد زنان ایران برای دموکراسی ، خود را همدرد، همگام و همسو با زنان دلیر و شجاع شهر بوکان و مردم آگاه این منطقه میدانیم. ضمن احساس همدردی با خانواده های داغدار و مردم رنجدیده بوکان، هرگونه خشونت برعلیه زنان و دختران اعم از قتل، آزارجنسی ، تجاوز، تبعیض جنسیتی و نابرابری را در سراسر ایران محکوم می کنیم. در پایان از زنان فعال در عرصه های سیاسی ، اجتماعی و مدنی میخواهیم که در این مورد واکنش نشان داده و از حقوق شهروندی مردم و بویژه زنان ساکن شهر بوکان حمایت کنند.
با آرزوی اتحاد سراسری مردم ایران برای برپائی یک نظام دموکراتیک و عدالت محور
اتحاد زنان ایران برای دموکراسی (ازاد)

منبع سایت رسمی اتحاد زنان ایران برای دموکراسی (ازاد)
iwud2012@gmail.com  آدرس تماس با ما


درباره من

در دموکراسی، پیش فرضهایی مانند لزوم، احزاب سیاسی ،انتخابات و سازه هایی،که بدلیل قدرت زا بودن به زورمحوران امکان میدهد تا مصالح ملت و کشور خود را فدای منافع خود بنمایند با اهداف دموکراسی در تضاد هستند. توضیح این تابوها و راه برون رفت از بن بستهای موجود در دستور کار این وبلاگ است