۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

دفتر تحکیم وحدت


 بیانیه تحلیلی دفتر تحکیم وحدت

دانشجویان گریبان حاکمان را در خیمه شب بازی پیش رو که نام انتخابات بر آن نهاده اند رها نخواهند کرد

مقدمه
حکومت ناکارآمد جمهوری اسلامی، کشور را در مسیر سقوطی هولناک قرار داده است. در تاریخ معاصر ایران سابقه نداشته که حکومتی، چنین دست به خودزنی زده باشد و کشور را در سراشیبی تباهی و هلاکت انداخته باشد. طی طریق در این مسیر بی شک ناشی از رقابت ناپاک اقتصادی-سیاسی میان باندهای قدرت در درون ساختار جمهوری اسلامی است. به طوری که منافع ملی را به طور کامل نادیده می گیرد و در نتیجه آن اوضاع و شرایط به غایت نابسمان و نگران کننده اقتصادی و اجتماعی کنونی حاکم بر زندگی مردم ایران را رقم می زند. در چنین شرایط و احوالی که ایرانیان با احتیاجات روزمره دست به گریبان هستند، دولت و حکومت وظیفه اولیه و اصلی خود را بر زمین گذاشته و به تاراج و تقسیم و توزیع منافع حاصل از اختلاس های میلیاردی در بین جناح های خودی مشغول است. این چنین است که کشور را هرج و مرج اقتصادی، درگیری ها و بحران های روزافزون اجتماعی، سرکوب آزادی های اساسی و وحشت از آینده ای تاریک فرا گرفته، حال آن که دولت در خواب عمیق غفلت و بی مسئولیتی سر فرو برده است.
بحران سازی بین المللی
حاکمیت همچنین در کوران بحران های داخلی خود، از بحران سازی در عرصه بین المللی نیز دست بر نمی دارد و با تخطی از مقررات بین المللی و نادیده گرفتن تعهدات خود به دنبال آمال ناکجاآبادی است. مصائب ناشی از پیامدهای سیاست خارجی نظام به بهای در معرض خطر قرار گرفتن زندگی روزمره و معیشت مردم و از دست رفتن آرامش و آسایش عمومی تمام می شود و اقشار مختلف جامعه بایستی تاوان هماوردطلبی بی حاصل حاکمان را در عرصه ی جهانی بدهند. ابرام و اصرار جمهوری اسلامی بر سیاست های بحران زای هسته ای، که بنا به اشتباهات استراتژیک، تبدیل به مسئله ای حیثیتی برای نظام شده است، علاوه بر تحریم های اقتصادی گسترده، سایه ی شوم جنگ را نیز بر آسمان ایران گسترده است. در این میانه نظر و رای مردم و نمایندگان واقعی آن ها غایب بزرگ این بازی است.
قدرت مطلق رهبری
در بروز و تقویت تمام این فجایع اگر چه کلیه برنامه ریزان، مجریان، قانون گزاران و ناظران در ساختار مدیریتی و تصمیم گیری جمهوری اسلامی دارای نقش و مسئولیت هستند، اما در یک نظام تک ساحتی و تک قطبی که رشته کلیه امور، از تنظیم سیاست های کلی تا ریزترین امور مربوط به سیاست خارجی، نشر کتاب، مطبوعات، نحوه برخورد با زندانیان سیاسی و... همه و همه در دست شخص دیکتاتور است، نقش و مسئولیت آن فرد را باید بیش از همه مورد توجه قرار داد. کیست که نداند رشته اصلی مدیریت گام به گام سیاست های نابخردانه ی چندین سال اخیر که کشور را به وضعیت تاسف بار کنونی سوق داده است در دست شخص اول نظام جمهوری اسلامی بوده است. سیاست هایی که از فردای بر سر کار آمدن دولت سیدمحمد خاتمی در سال ١٣٧٦، که مورد حمایت میلیونی مردم بود، سنگ بنای آن گذاشته شد.
در گام اول روشنفکران سلاخی و در گام های بعدی دانشجویان و مطبوعات به محاق فرستاده شدند (پروژه قتل درمانی که از سال های پیش از این با قوت و قدرت در حال اجرا بود). با سیاست های بحران ساز در پیش گرفته شده، دولت به عوض پرداختن به وظایف خود و بسط برنامه های اصلاحی مرتبا مشغول خنثی سازی و مقابله با بحران هایی که توسط تیم نزدیک به رهبری به شکل غیرمسئولانه ای به کشور تحمیل می شد، بود. تا آن جا که انتقادها از دولت اصلاحات به خاطر انفعال و بی عملی در مقابل دشمنان حقوق و آزادی های ملت ایران از سوی منتقدان و دلسوزان بالا گرفت. این روند در پرده های بعدی با هدایت و برنامه ریزی شخص آیت الله خامنه ای موفق شد کلیه طرح های اساسی اصلاحی مجلس ششم را به طور کامل بایکوت کند و دست و پای مجلسی که مورد حمایت قاطبه مردم بود را ببندد.
در ادامه نیز محمود احمدی نژاد در سال ١٣٨٤ توسط بیت رهبری برای اجرای سیاست های مد نظر رهبری برکشیده شد. بعد از آن نظرات و سلایق رهبری در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاست خارجی، هسته ای ، اقتصادی، اجتماعی، سرکوب داخلی و... توسط دولت به اجرا گذاشته شد تا آن جا که تا همین چند ماه گذشته که رئیس دولت راه خود را در برخی حوزه ها از آیت الله خامنه ای جدا نکرده بود، مورد حمایت کامل و صددرصدی وی نیز قرار داشت. روند در پیش گرفته شده توسط رهبری به افتضاح انتخابات متقلبانه ریاست جمهوری سال ١٣٨٨ و بعد از آن سرکوب، تجاوز و کشتار مردم بی گناه توسط نیروهای نظامی و امنیتی تحت امر ایشان انجامید. سیاستی که امروز ایران را با تمام منابع سرشار خود، خصوصا در سال های اخیر، به ورطه ای هولناک و هنگامه ای خطرناک کشانده است.
مجلس تشریفاتی
احساس احتمال ایجاد مزاحمت در آینده از سوی مجلس برای یکه تازی های قدرت مطلقه حاکم، منجر به در پیش گرفتن سیاستی دو وجهی در مقابل مجلس به عنوان خانه ملت شد. از سویی با اعمال نظارت سلیقه ای و فراقانونی در تایید صلاحیت کاندیداها راه برای ورود نمایندگان واقعی مردم به مجلس بسته شد. و از سوی دیگر تلاش فراوانی صورت گرفت که مجلس به نهادی بی رگ، بی بو و بی خاصیت و به عنوان "شعبه ای از دفتر رهبری" درآید. به عنوان نمونه می توان از پیگیری تصویب طرح نظارت بر نمایندگان مجلس از سوی شخص رهبری برای هر چه ذلیل تر کردن مجلس اشاره کرد. کار تضعیف و تحقیر مجلس به آن جا رسید که در سال های اخیر دولت دیگر کمترین شانی برای آن قائل نیست. در جایی که رهبری نظام با بی شرمی به خود اجازه می دهد به مجلسی که کمی پای خود را فراتر از آن چه دلخواه رهبری بوده، نهاده و به رئیس جمهور قانون شکن معترض شده، لقب "رذالت" بدهد، چه شان و مرتبه ای برای مجلس و نمایندگان آن می ماند.
انتخابات یا انتصابات؟
انتخابات مجلس نهم در پیش است. انتخاباتی که جز نام دیگر هیچ گونه شباهتی به انتخابات ندارد. امری که امروزه چنان واضح و مبرهن است که حتی لایه های نزدیک به حاکمیت هم بر آن اذعان دارند که این دور از انتخابات مجلس انتخاباتی است غیرآزاد، ناعادلانه و غیررقابتی و لذا امری صرفا نمایشی و فرمایشی است. امری که البته در نظام جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه است. این مسئله وقتی با خاطره تقلب آشکار و دگرگون کننده در انتخابات ریاست جمهوری پیشین همراه می شود، اساسا انتظار و امید به تاثیرگذاری حداقلی انتخاب یا عدم انتخاب افراد را نیز منتفی می کند.
اگر چه در ادواری از انتخابات مجلس شورای اسلامی سطحی از رقابت های حداقلی را با اغماض تضییقات و تخلفات حاکم بر روند برگزاری انتخابات و احراز صلاحیت نامزدها، می شود دید، اما در این دوره از انتخابات هیچ روزنه ای برای حداقلی از رقابت و آزادی در روند انتخابات به صورتی که تاثیر مثبتی برای مردم ایران در پی داشته باشد وجود ندارد. رقابتی هم که مابین جریان حامی محمود احمدی نژاد و جریانات مقابل آن وجود دارد، رقابتی است ناسالم بر سر دستیابی به منابع قدرت و ثروت که غایب بزرگ در آن میان منافع ملی و مردم هستند. بر این مبنا، همان گونه که تاکنون نیروهای سیاسی مختلف اذعان کرده اند اساسا دل بستن به سرانجام چنین انتخاباتی و شرکت در آن بلاموضوع است.
جنبش سبز در کما
در این میان شاهدیم که جنبش سبز مردم ایران، که در اعتراض به تقلب در انتخابات گذشته شکل گرفت، پس از سرکوب شدید حکومت، به انفعال مبتلا شده است و حصر دوتن از رهبران برجسته ی آن نیز به سرخوردگی و سردرگمی بیشتر دامن زده است. موج جدید دستگیری ها در ماه های قبل از انتخابات مجلس، حکایت از آن دارد که نظام بر خلاف رویه ی سابق خویش (که شامل تساهل و تسامح نسبی با منتقدین و باز کردن فضای سیاسی کشور برای طرح نظرات انتقادی در ماه های قبل از انتخابات بود) گام بر می دارد و بر آن است که همین اندک روزنه های تنفسی را نیز برای مردم معترض دانشجویان فعال ببندد. ولی با این حال همچنان شاهد اعتراضات و تجمعاتی در دانشگاه های مختلف کشور هستیم که خبر از پتانسیل موجود در جنبش دانشجویی برای استفاده از اندک روزنه های باقی مانده برای نمایش اعتراض و ایجاد همبستگی میان نیروهای معترض می دهد. فضای تبلیغاتی پیش از برگزاری انتخابات مجلس ازجمله مجال های مناسب برای این منظور است.
دفتر تحکیم وحدت و انتخابات های پیشین
در سالیان گذشته تشکل های منتقد دانشجویی در انتخابات های مختلف فعالانه ظاهر شده و نقش آفرینی کرده اند. در آن میان دفتر تحکیم وحدت نیز در برابر انتخابات های مخلتف متناسب با فضای حاکم و جایگاهی که این تشکل در هر مقطع برای خود متصور بوده نقش و موضع متفاوتی را بر عهده گرفته است. که این گونه گونی نه به معنای اعوجاج و آشفتگی در مواضع و خط مشی این تشکل دانشجویی که همواره متناسب با مقتضیات و شرایط پیش رو و همواره در سیری پیوسته و متکامل بوده است. در این سیر نیز فعالان دانشجویی در این تشکل ابایی از نقد گذشته و اصلاح و به گزین کردن روش ها و خط مشی های پیشین خود نداشته و ندارند. رویکرد دفتر تحکیم وحدت در انتخابات ریاست جمهوری سال ٧٦ و انتخابات مجلس ششم همراهی با احزاب جبهه دوم خرداد و رویکردی شبه حزبی بود، که به ارائه ی لیست انتخاباتی انجامید. بعدها دانشجویان بر این نکته واقف شدند که این رویکرد متناسب با جایگاه یک تشکل دانشجویی نیست و تبعات و پیامدهای منفی سیاسی-صنفی خاص خود را دارد.
از این رو گزینه ی دوری از قدرت، نقد ساختاری قدرت و دیده بانی جامعه مدنی سرلوحه فعالیت های این تشکل قرار گرفت که اوج نموداری آن در انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٤ بود که دفتر تحکیم وحدت موضع تحریم انتخابات را اتخاذ کرد. این استراتژی گرچه در بطن خویش، دوری از قدرت را به عنوان خط مشی اصلی لحاظ می داشت اما با تعبیر خاصی که در آن دوره از آن شد دفتر تحکیم وحدت را به جایگاه اپوزیسیون برکشید. در واقع دوری از قدرت نه به شکل دوری از تمام ابعاد بالقوه و بالفعل آن که به دوری از قدرت مستقر تقلیل یافت. در سال های بعد از آن اعضای دفتر تحکیم وحدت به این نتیجه رسیدند که این تشکل دانشجویی به علت خاستگاه دانشجویی، صنفی و مدنی خود، اساسا بیرون از حوزه ی پوزیسیون/اپوزیسیون قرار می گیرد. از این رو بود که دفتر تحکیم وحدت در انتخابات ریاست جمهوری ٨٨، از جایگاه یک نهاد مدنی وارد انتخابات شد و ضمن تاکید بر وجوه صنفی-مدنی خود، ایده ی مطالبه محوری را مطرح کرد و برعوض انتخاب یک گزینه ی خاص و حمایت از وی، مطالباتی را مطرح کرده و کاندیداهای نزدیک تر به مطالبات خویش را، گزینه های مطلوب دانشجویان ذکر نمود.
با این توضیحات باید گفت که فضای سیاسی کشور پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال ١٣٨٨ به کلی با پیش از آن تفاوت کرد. اگر تا قبل از آن در بعضی از انتخابات ها حداقلی از امید وجود داشت که با انتخاب گزینه های مختلف شرایط تا حدی متفاوت برای کشور به لحاظ اقتصادی، سیاسی و اجتماعی رقم می خورد با سیر روند رویدادهای دو سال گذشته روشن شد که فعلا جز افرادی که دقیقا راه و مسیر دیکته شده از سوی نهادهای نظامی و امنیتی و در راس آن بیت رهبری را در پیش نگیرند مجالی برای حضور دیگران در ساختار قدرت در جمهوری اسلامی وجود ندارد. همچنین این تصور که تقلب در انتخابات از حد محدودی تجاوز نمی کند با نوع عملکرد حاکمیت در انتخابات کاملا تغییر کرد و نشان داد که بر خلاف گذشته برای پیشبرد مقاصد دیکتاتور آرای مردم کاملا به کنار گذاشته می شود و شخص یا اشخاص مد نظر با آرای کاملا ساختگی برکشیده می شود.
دانشجویان و انتخابات پیش رو
مطالبات به حق مردم و دانشجویان، که در انتخابات گذشته به صورت مشخص و دسته بندی شده توسط گروه های مختلف مدنی و سیاسی ارائه شد، همچنان پابرجاست و بر آن لیست مطالبات اساسی تری چون شکستن حصر مهدی کروبی، میرحسین موسوی و زهرا رهنورد، آزادی زندانیان سیاسی، توقف اعدام گسترده، بهبود شرایط آشفته اقتصادی و... اضافه شده است. اما شرایط فعلی و سیاست های اتخاذ شده فوق الذکر توسط حاکمیت، طرح این مطالبات را با کاندیداهای حاضر در انتخابات و تشویق و ترغیب آن ها برای جامه عمل پوشانیدن به این مطالبات در صورت حضور در ساخت قدرت را منتفی می کند. اما فعالان دانشجویان به مثابه چشم بیدار و روح آزاده ملت به ستوه آمده از این همه فشار و خفقان و ظلم گریبان حاکمان و مسببان این شرایط را رها نخواهند کرد و مطالبات به حق خود را این بار نه برای گزینش کاندیدا یا گروهی خاص که به منظور به چالش کشیدن آنان که نام این خیمه شب بازی را انتخابات نهاده اند و کسانی که با همراهی با سیاست های خردسوز کنونی خود را آماده تکیه زدن بر جایگاه نمایندگان مردم می کنند.
دفتر تحکیم وحدت از دانشجویان دعوت می کند با مشارکت در فضای تبلیغاتی انتخابات مجلس مطالبات بر زمین مانده مردم را بار دیگر به عرصه عمومی بکشانند. و از آن ها می خواهد که در این فضا از خیل گسترده زندانیان سیاسی و ده ها دانشجوی زندانی که به ناحق در حصر و حبس به سر می برند، توقیف و تحدید مطبوعات و روزنامه نگاران، پروژه های اعدام درمانی رئیس قوه قضاییه و... تا وضعیت ناگوار اقتصادی و معیشتی مردم خصوصا اقشار پایین و تهی دست جامعه، بحران های گسترده اجتماعی و از همه مهم تر پرواز کابوس شوم جنگی خانمان برانداز را مطرح کنند و کاندیداهای این شبه انتخابات را به و پرسش و چالش بطلبند.

دفتر تحکیم وحدت

٢
۵ بهمن ماه

۱۳۹۰ بهمن ۲۷, پنجشنبه

جنگ طلبان نخوانند


 نوشدارو و اصلاح طلبان مجلس


مدتهاست که تدارک مقابله با حمله نظامی در دستور کار روزانه مسئولین مختلف کشور قرار گرفته و همه خود را برای بدترین وضعیت آماده میکنند. نمونه هائی از نشانه های تشتت در بین ارکان  مختلف مملکت نظیر سخنان تهدید آمیز احمدی نژاد در روز پایانی دهه فجر، سخنان مکرر وزیر امور خارجه در مورد آماده شدن برای بد ترین سناریوها ،  و نیز  تحرکات نظامی و سیاسی که در راه محاصره کامل ایران انجام میشود، انجام مانور مشترک نظامی هشت کشور غربی در منطقه ای مشابه شرایط خلیج فارس ، هجوم نیروهای نظامی غربی به منطقه، تهدیدات مکرر حمله غافلگیرانه از سوی اسرائیل ، اعلام روی میز بودن تمام گزینه ها از طرف اوباما  ، سخنان ابلهانه ای که در استقبال از تحریم و جنگ از سوی کار بدستان صادر میشود و در کل تمام حرکات و سکنات  آنان ،  چیزی جز نفیر  جنگ را به ذهن متبادر نمیکنند. با اینحال بی آنکه فرد یا نهاد سیاسی مشخصی  در جبهۀ اقتدار گرایان مجبور به عقب نشینی یا پذیرش شکست شود، فرصت نسبتاً مناسبی برای تغییر جهت در مجموعه  سیاست‌هایی که کشور را به این ورطه کشانده وجود دارد  و آن انتخابات پیش رو است .
 قبل از پرداختن به این مطلب  ، بسیار به جا است که ابتدا به سخنان علی اصغرحاج سید جوادی در مورد کسانیکه از خارج برای داخل کشور نسخه تحریم انتخابات مینویسند ، توجه کنیم و دریابیم که خارج از گود بودن و  نسخه نویسی این هموطنان   تا چه اندازه نا موزون است . آقای حاج سید جوادی از جمله  مینویسد که :
"شرکت میلیونها مردم ایران در انتخابات خرداد ۱٣٨٨ ریاست جمهوری با وجود شناخت قبلی از استمرار تقلب و تجاوز در صندوق‌های رأی در تاریخ چندین دهساله انتخابات؛ اولین پیام مردم ایران در اراده برای خروج از مدار بسته دین و دولت در نظام استبداد چندین صد ساله ایران بود. به عبارت دیگر مردم ایران با عبور آگاهانه و شجاعانه از نظام ولایت مطلقه فقیه که انقلاب ۱٣۵۷ دولت را در دین مستهلک کرده و قرآن و چماق را در یک کفه نهاده بود؛ خواستار جدائی دین از دولت (بخوانید جدایی دولت، از دین ) و دولت از حکومت از راه آرای خود در انتخابات ریاست جمهوری بودند. هدف این‌‌ گام نخستین به سوی صندوق‌های رأی و خیزش پس از آن بر علیه صندوق‌های دزد زده پیام عمومی مبارزه برای تحقق حقوق مشترک یا آزادی‌های فرامذهبی و فراجنسی و فراعقیدتی بود، این پیام؛ جهانی و عمومی یا اونیورسل است که طنین آنرا این روزها از گلوی مردم روسیه بر علیه تزار جدید پوتین که در سر سودای استبداد استالینی دارد می‌شنویم؛ و همچنین از مردم اسرائیل که فارغ از تجاوز ۶۰ ساله اسرائیل به حق مردم فلسطین اعتراض به دولتی است که در مجلس اسیر ارتجاعی‌ترین قشر پرستندگان و زمین‌خواران صیون هستند. این پیام اگر سبز است و یا سفید و یا سرخ و سیاه پیامی جهانی برای حقوق و ارزش‌های مشترک انسان است. این پیام؛ پیام عبور از مرز تنوعات فکری و منافع فردی و گروهی و خودخواهی‌ها و خودمحوری‌هاست؛ این پیام سنگ اساسی استیفای حقوق و ارزش‌ها و آزادی‌های مشترک و هدف اصلی استقرار حاکمیت مردمی و حکومت مردم‌سالاری است".

بنا بر این اصلاح طلبان در عزم خود برای " مشارکت معترضانه در انتخابات" و به هم ریختن بساط انتخابات قلابی  اقتدار طلبان  کاملاً بر حق بوده و واگذاری حکومت  به حال خود نمیتواند هیچ تغییری درسیاستهای جاری ایجاد کند. در اجرای همین استراتژی   اصلاح طلبان حاضر در مجلس بر خلاف آنچه منتقدین  به آنها اقلیت بی خاصیت گفته اند، اگر  تصمیمی تازه بگیرند، این امکان روی کاغذ  برایشان وجود دارد که مجلس نهم را از نظر سیاسی تصرف نموده و طبق قانون چرخشی در روند کارها بوجود آورند.  این احتمال هم  وجود دارد که در این  مقطع زمانی با توجه به  شدت بحران ناشی از سیاستهای  اقتدار گرایان و خارج شدن سر رشته امور از دست آنان،   بر خورد قهر آمیز شان با  برنامه‌یی که سود همگان در آنست به دلیل محاسبه هزینه - فایده به تعادل و عقلانیت گرایش یافته باشد زیرا  هم اکنون  نشانه‌های بارزی از این تغییر جهت در چند حرکت بی سابقه  و در نحوۀ بر خورد آنان  با  مسئله احراز صلاحیت داوطلبان پدیدار شده  که کاملاً بر خلاف رویه قبلی آنان در  ادوار گذشته انتخابات میباشد. به  هر حال دست اندرکاران هر دوجبهه بهتر میتوانند منویات خود و مصلحت کشور را به طرف مقابل انتقال دهند . تجربه های قبلی ثابت نموده که جبهۀ  توتالیتر،  بودن را بر نبودن ترجیح میدهد و حاضر نیست  راه تخریب و لیبیائی کردن کشور را  ، تا به آخر برود.

اصلاح طلبان  مجلس مسلماً میتوانند علاوه بر قانون گرایان ، در تمام حوزه های انتخاباتی،  در بین چند هزار نفر داوطلبان تأیید شده از شورای نگهبان،  ازمنفردینی که به لحاظ علمی و سوابق فردی واجد شرائط بوده و با تقید به تصمیمات مرجع انقلاب در مورد میزان بودن رأی مردم و عدم دخالت نظامیان در امور سیاسی ، ظرفیت  پیوستن به آنها  را دارند ، شخصیتهای نزدیکتر به مواضع اصلاح طلبی  را دعوت نموده و در صورت تمایل آنان   لیست اسامی مجموعه طیف خود را برای تمام حوزه ها، با آگاهی بخشی و تأکید بر رعایت چهار چوب مشارکت معترضانه ، به اطلاع  جنبش سبز و عموم  مردم برسانند. ضمناً فراموش نکنیم که علاوه بر طرفداران اصلاحات و جنبش سبز   بسیاری از مردمی که از جبهۀ تمامیت خواهی ریزش کرده اند ولی  به دلائل مختلف خود را مجبور و ملزم به شرکت در انتخابات میدانند ، از این روند کاملاً استقبال میکنند. در صورت توفیق در اجرای این برنامه،  در فرصت چند ماهه ای که تا پایان دور دوم انتخابات وجود دارد  احتمال زیادی هست که  بر بازی تحریمیان ، که ترک صحنه وخود داری مردم از  استفاده از آخرین راهکار و عدم  دخالت آنان  در سرنوشت خود را می‌پسندند و نیز  تحریم کنندگان خارجی و جنگ طلبان فرا ملیتی پیروز شد  و بر این دوران سیاه مُهر پایان زد و به بازسازی اعتماد مردم و استقرار حکومت قانون و انجام  اصلاحات اساسی  و سازندگی باز گشت. در مقاله" نوروز از 12 اسفند شروع میشود" + ( لینک ) ، ضمن تحلیل عدم امکان تقلب در این دور از انتخابات برای حاکمیت،   برنامه پیش بینی شده جبهۀ دوم خرداد برای مقابله با استفاده ابزاری از انتخابات یاد آوری شده است .  
  قرار بر این بود که  جنبش اعتراضی و سبزها  ، برنامه اقتدار گرایان  و بازی( آنها) را به هر قیمتی که شده به هم بریزند تا کار به وضعیت حاضر  که در مقدمه فوق به آن اشاره شد نرسد. اگر این مهم  هم اکنون انجام نشود  بزودی خرابی و مصیبتهای کمر شکنی گریبان کشور را خواهد گرفت که نه از تاک، نشان ماند و نز تاک نشان. رویکرد فوق  در این اوضاع  خراب، از هر لحاظ به مصلحت کشور است.  خرابیهای  اولی تر علاوه بر آنها که ظلم فراوان و غیر قابل جبران از انقلابیون دیده اند، خواست  برادران قاچاقچی،  و دزدان فراملیتی نیز  میباشد.  



نامه یکی دیگر از فرماندهان سپاه به خامنه ای


نامه یکی  دیگر از فرماندهان سپاه به خامنه ای

در حالی که عموم حاکمیت های مردم سالار و خردورز می کوشند تا از برآیند فکری روشنفکران
سیاستمداران مختلف در قالب احزاب وتشکل ها، و به خصوص ایجاد فضای آزاد وامن برای مطبوعات ،اطلاعات دقیق وسریعی از وضعیت اقتصاد، فرهنگ، سیاست ،دیپلماسی و.... کشور خویش به دست آورند ، حکومت های خود مدار ودیکتاتور با خیال پردازی ، قشری نگری وتوهم گرایی، بافرض قبله عالم بودن به فریب همزمان خود وهمراهان خود مشغولند.
ایران سرزمینی که جزء تمدن های نادر تاریخ جهان است ، کشوری که به لحاظ ژئواستراتژیک و از حیث ذخایر زیر زمینی دارای موقعیت ویژه وبرخورداری است ، اکنون یکی از بدترین دوران حیات اجتماعی و سیاسی خویش را سپری می کند و مردمانش نه فقط در تنگنای معیشتی ، که درشدیدترین بحران روحی و روانی به سر می برند. آنان با یکی از بدترین اشکال دیکتاتوری که دیکتاتوری مذهبی است مواجه اند. نیروهایی که به رهبری شما پایه های حاکمیت خویش را روی خون شهیدان انقلاب وجنگ 8 ساله و مجاهدت وفداکاری مردمان آزاده این کشور قرار داده اند.

آقای خامنه ای!
مطالبم بسیار مختصر است، اما صرفا نقد وتخریب نیست بلکه نگاهی از زاویه ای است که هرگز برای شما امکان پذیر نیست. و طرح وراهکاری است که ممکن است چون شوکران تلخ باشد اما بدون شک نوشداروی قبل از مرگ سهراب است.
اول: کشانیدن سپاه به عرصه های امنیتی، اقتصادی وسیاسی که پس از رحلت امام توسط شما صورت گرفت، یک اشتباه استراژیک بود.چنانچه تصور اینکه سپاه بدون چون وچرا تحت امر شماست نیز خیالی باطل است.گرایش غالب سپاه حداقل برای شما در طول جنگ وسپس در 2 دوره انتخابات ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88 آشکار شد. آنان چون مردم ایران پیچیده و حکومت ها وحاکمان را فریب می دهند.بنابر این هرگز روی پایمردی آنان در شرایط بحران وجنگ حساب باز نکنید.
دوم: جنبش سبز جنبشی تغییرگرا واصلاح طلب اما دارای ماهیت صلح طلبانه ودموکراسی خواهانه است. اعتقادی به ساختارشکنی خشونت وترور ندارد که اگر چنین بود بدون شک در کوتاه زمانی نیروهای وفادار به شما در مقابل سیل میلیونی جمعیت در خرداد وتیر 88 زمین گیر حذف وهدم می شدند. خود شما بهتر می دانید که بدوا خشونت وهنجار شکنی توسط نیروهای بسیجی لباس شخصی کلید خورد اما مردم آگاه ایران به دام این تله موذیانه شما نیافتادند و به حرکت آرام، اما بسیط جنبش روی آوردند.
این جنبش از سر تعقل واقتدار شما وهواداران شما را به تشکیک ،فرسایش ،توهم ،ریزش ،تشدید اختلافات وحذف درونی کشانده واز آنجا که منویاتش در راستای اندیشه ، عواطف ونیازهای مدنی بشری است ، دارای حمایت گسترده مردمی در داخل وخارج و اعتبار بین المللی در مقابل انزوای رو به تزاید شماست.
سوم : بحران سیاسی ، اجتماعی واقتصادی وبه ویژه مشروعیت در داخل و تحریم وانزوا در عرصه بین المللی شما را متمایل وناگریز به تغییر استراتژی نظامی ، رویکرد به تهدیدو تمایل به جنگ افروزی نموده است . اما غرب خود را بی نیاز از مخاصمه نظامی با شما می بیند چراکه به بحران مشروعیت شما یقین آورده و ضمن همگرایی با متحدین غربی ومنطقه ای و حتی تشکیل کنفدرالی از سایر قدرتهای رقیب،حلقه تحریم را روز به روز تنگ تر می کند وبادرک بلوف های نظامی شما و آگاهی از رفتارهای غیر قابل بیش بینی فرماندهان شما راه کارهای دفاعی متفاوت و احتمالا طرح عملیات سریع و واکنشی را برای اشکال مختلف جنگ افروزی شما در منطقه در دستور کار قرار داده است.
بنابراین زمان هم به نفع جنبش دموکراسی خواهی در داخل کشور و هم به نفع تحریم بین المللی غرب و عمدتا به ضرر رو به تزاید شما در حال سپری شدن است وشما در گاز انبر ملتی آگاه ، آرام و دموکراسی خواه و اجماع بین المللی سیاست های نرم وگام به گام اوباما گرفتار شده اید واین فشار نرم و تدریجی آرام آرام شما را خفه خواهد کرد.
چهارم : همراهان شما به شدت مرعوب شده اند و ترس مانع از تعقل شان شده و به جای تنش زدایی و ظرفیت سازی مدام فرار به جلو می کنند و این فرار حلقه محاصره شما و آنان را تنگ تر و کامل تر می کند. آنان نمی توانند مشاوران خوبی برای شما باشند و چنانچه در پاراگراف اول مطلبم نگاشتم شما برای خروج از این بحران بایسته است تا به برآیند فکری روشنفکران وسیاستمداران منتقد بسیار توجه کنید.
اینجانب نیز به عنوان اصلاح طلبی که خواستار نابودی شما و همفکران شما نیستم چند پیشنهاد ارائه می دهم:
1-فسادی گسترده در تمام قوای سیاسی ونظامی مشهود است که شما به عنوان رهبر وفرمانده کل قوا می توانید وباید به پاکسازی قوا از مفسدین بپردازید. این اقدام در صورت اجرای واقعی می تواند اولین بارقه امید را در دل مردم نا امید بکارد.
2- افراط گرایی به طور گسترده درقوای مجریه ، مقننه وقضائیه و نیروهای نظامی وانتظامی سایه افکنده شما باید ضمن خلع ید از نیروهای افراطی اعتدال را بر مدیریت کشور مستولی کنید.
3-برای خروج از بحران باید از میانجی هایی که هم در در داخل کشور وهم در عرصه بین المللی دارای مقبولیت ومشروعیت اند کمک بگیرید . در شرایط کنونی تنها اشخاصی که دارای این خصیصه اند: آقایان سید محمد خاتمی میر حسین موسوی وعلی اکبر هاشمی رفسنجانی می باشند آنان می توانند ناجی شما و نظام باشند.
4- با طرح آشتی ملی وعفو عمومی به حصر شخصیت ها ومراجع تقلید پایان ، زندانیان سیاسی را آزاد وفعالیت احزاب و مطبوعات را به معنای واقعی آزاد و از آسیب دیدگان دلجویی واز مردم طلب عفو کنید. در این راستا ضمن عزل دولت غیر قانونی محمود احمدی نژاد توسط قوه قضائیه و واگذاری کفالت ریاست جمهوری به یکی از منجیان ، دستور برگزاری انتخابات آزاد تحت نظارت سازمان های بین المللی نظیر سازمان کنفرانس اسلامی وجنبش عدم تعهد را صادر کنید.
5- با رویکرد به تعدیل سازمان نیروهای مسلح و الزام به استعفای تمام فرماندهان سپاه از پست های سیاسی، اقتصادی و امنیتی و..... دستور بازگشت آنان به پادگان ها را صادر واعتدالی در فرماندهان و ادغامی در ارتش وسپاه پدید آورید.
6- دیکتاتوری پدید آمده در کشور توسط شما و همراهان شما حاصل اختیارات بسیار گسترده ای است که قانون اساسی به شما داده است. ضمن آنکه خلاء های موجود در این قانون مانع از هر گونه نظارتی بر شما ودستگاه های تحت امرشما شده است. با دستور بازنگری در قانون اساسی با محوریت اعطای اختیارات خود به منتخبین ملت ، واگذاری سیاست به سیاستمداران ، اقتصاد به فن سالاران ... و اعطای استقلال و کرامت به سازمان روحانیتِ منزهِ از سیاست ، ساحت خویش را از آلودگی به بیماری روحی قدرت پاک نمایید و با الگو گیری ازسیاستمداران وقهرمانان ملی جهان معاصر نظیر: نلسون ماندلا ، مهاتیر محمد و واتسلاو هاول خود داوطلبانه قدرت را به ملت واگذار کنید.
7- ایران ملتی بزرگ و بخشایشگر دارد. به شما اطمینان می دهم رفتار شما در راستای منویات جنبش دموکراسی خواهی ، باتوجه به جایگاه منجیان در میان ملت و اقتدار نیروهای مسلح ضامن امنیت وحیات شما و بستگان شما خواهد بود.
وسلام بر آن کس که راه هدایت پیمود
فرمانده یکی از گردان های لشکر 27 محمد رسول ا.. در دوران جنگ

منبع سایت  انقلاب اسلامی



 


۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

برای کسانی که از خارج برای داخل نسخه تحریم انتخابات می‌نویسند




  علی اصغر حاج سید جوادی ، برای کسانی که از خارج برای داخل نسخه  تحریم انتخابات می‌نویسند

اخبارروز/ در ماه‌های قبل از انتخابات ریاست جمهوری خرداد ۱٣٨٨ در هنگامه جوش و خروش انتخاباتی در داخل گروههای درون نظام مافیائی ولایت مطلقه و در گروههای خارج از آن و چانه‌زنی برای انتخاب نامزدهای شرکت در انتخابات از دو سو؛ گروههای سیاسی رنگارنگ مقیم خارج و فعالان دست به قلم و زبان آنها نیز با ارائه هرچه محکم‌تر از دلایل و براهین مربوط به ماهیت نظام مافیای نظامی ـ مذهبی و شمارش جنایات و تجاوزهای بی‌حد و مرز اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی آن به حقوق اساسی جامعه؛ مردم ایران را به تحریم انتخابات و خلوت کردن هرچه بیشتر حوزه‌های رأی‌گیری دعوت می‌کردند و مثل اینکه مردم ایران نمی‌دانستند که اصل انتخابات چه انتخابات مجلس شورای ملی پس از کودتای سال ۱۲۹۹ میرپنج رضاخان قزاق تا سقوط سلطنت پسرش در سال ۱٣۵۷ و چه انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات ریاست جمهوری پس از تاسیس نظام ولایت مطلقه خمینی جز چند مورد استثنائی نه در محاق تعطیل رفته بود و نه هرگز از دخالت مستقیم دولت مستبد شاه و نظام مافیائی ملاها و انواع تقلب‌های مخفی و علنی آن مصون مانده بود. بنابراین مردم ایران که از سوی صادرکنندگان دائمی نسخه‌های سیاسی از خارج به تحریم و اعراض از شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی یا ریاست جمهوری دعوت می‌شدند و می‌شوند خود شاهد و ناظر چگونگی انتخاب احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱٣٨۴بر اساس اعمال تقلب و پُر کردن علنی صندوق‌های رأی با تعرفه‌های ساختگی به نام مرده و زنده و صغیر و کبیر بودند و هستند. زیرا مردم رأی‌دهنده نیازی به شناخت نظامی ندارند که قانون اساسی آن خود از اساس با تکیه به زور و ایجاد وحشت و اراده دوزخی و ویرانگر خمینی تدوین و حق حاکمیت مردم که اساس فلسفه مبارزه با استبداد شاه و انقلاب ۱٣۵۷ بود در این قانون زیرپا گذاشته شد.
بنابراین با داشتن این سابقه و با گذراندن ۴ سال زندگی جهنمی پُر از خشونت و فساد و عوام‌فریبی و لاف‌زنی و گزافه‌گوئی در ریاست جمهوری احمدی‌نژاد؛ اگر در صدد تحریم انتخابات در سال ۱٣٨٨ بودند، نیازی به تبعیت از دستور نسخه‌نویسان حرفه‌ای از خارج از کشور نداشتند؛ اما چگونه بود که مردم ایران که خاطره خوشی از دوران ٨ ساله ریاست جمهوری خاتمی نداشتند با آن همه شوق و امید و انتظار او را با بالاترین رقم رأی در تاریخ تمامی تاریخ انتخابات پس از مشروطیت یعنی با ۲۰ تا ۲۱ میلیون رأی به ریاست جمهوری رساندند و چگونه شد که بار دیگر و بی‌اعتنا به دستور تحریم نسخه‌نویسان حرفه‌ای خارجه‌نشین با همان شوق و شور و اراده‌ای که در انتخابات خاتمی در سال ۱٣۷۶ به منصه ظهور رساندند در خرداد سال ۱٣٨٨ برای انتخاب موسوی به حوزه‌های رأی‌گیری هجوم بردند و با میلیون‌ها رأی از همان ساعات نخست رأی‌گیری پیروزی مسلم او را تضمین کردند؟
اما اکنون دو سال و نیم از انتخابات لبریز از تقلب و توطئه و وقاحت ریاست جمهوری و تحمیل پیروزی احمدی‌نژاد برای ۴ سال آینده گذشته است، آیا نسخه‌نویسان حرفه‌ای قبل از صدور دستور تحریم به تغییراتی که در این دو سال و نیم و در تاثیر آن انتخابات یا افتضاحات رسوا که عالمگیر شد توجه کرده‌اند؟ از علت کنار رفتن خاتمی از معرکه نامزدی که در صف اول بود و ورود موسوی و شعارهای انتخاباتی او که بطور مستقیم اختیارات خامنه‌ای را نشانه میگرفت که طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی به تسلط رهبر بر نهاد صدا و سیما و نیروهای نظامی و انتظامی و قوه قضائیه برمیگشت؛ از نامه سرگشاده رفسنجانی یار و شریک قدیمی و عامل اصلی انتصاب خامنه‌ای به رهبری و هشدار به او درباره وضع بحرانی کشور و نارضایتی مردم، از تائید خامنه‌ای به عنوان رهبر به صحت و اصالت انتخاب احمدی‌نژاد و تبریک به او قبل از اعلان رسمی پیروزی او، از اعمال وحشیانه بی‌سابقه و لجام گسیخته پاسدار و بسیجی و کشتار و زندان و شکنجه و اعترافات و محاکمه‌ها؛ از توقیف همگامان و شرکای درونی نظام ولایت از آغاز بر ضد آرمانهای انقلاب نظیر گروههای مشارکتی و اصلاح‌گرا و مجاهدین انقلاب‌اسلامی و غیره؛ از تشدید تحریم‌های سیاسی و اقتصادی اروپا و آمریکا؛ از تهدید اسرائیل به مداخله نظامی؛ از کاهش روز به روز ارزش پول و افزایش روز به روز قیمت‌ کالاهای ضروری و سقوط پیاپی سطح زندگی مادی و معنوی جامعه؛ از فرار ویرانگر ثروت‌های بادآورده و سرقت و انتقال درآمدهای ملی به خارج و فرار غارتگران عالیرتبه بانکی و مالی و دولتی نظام؛ از تعطیل پیاپی کارخانه‌ها و موسسات کوچک و بزرگ تولیدی به نفع واردات سرسام‌آور چینی به قیمت افزایش روز به روز تعداد بیکاران و گسترش روز افزون فقر و فحشا و اعتیاد و جنایت؛ از فرار مرتب مغزها و جوانان مستعد و محروم از ادامه تحصیل و خروج سرمایه‌ها به جای سرمایه‌گذاری؛ و سرانجام از آغاز سرکشی و رقابت و مقابله آشکار احمدی‌نژاد پس از پیروزی با خامنه‌ای بر سر تصاحب انحصاری قدرت و تبدیل دو نهاد قدرت استبدادی رهبری و ریاست جمهوری به یک نهاد منحصر به هدف ارضای اشتهای سیری ناپذیر احمدی‌نژاد برای تصاحب کرسی نظام سیاسی استبداد مطلقه؛ از شکاف بین دو جناح متحد گروه احمدی‌نژاد با بیت رهبری و حذف قدرت مطلقه ورشکسته و رسوای خامنه‌ای بر سر نهاد قدرت حاکم بر کشور طبق اصل ۵۷ قانون اساسی؛ یعنی قوه مقننه و قضائیه و اجرائیه از آغاز ورود نظام سیاسی ولایت مطلقه فقیه به دوران هرج و مرج سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فقدان قدرت متمرکز یا اتوریته و مدیریت متمرکز قانونی در نظام سیاسی کشور و .... آیا نسخه‌نویسان سیاسی خارج از ایران از خود پرسیده‌اند که چگونه شد که شعار اولیه انتخاب‌کنندگان که «رأی من کو» که به تقلب‌های آشکار و رسوای انتخابات برمیگشت به شعار «مرگ بر دیکتاتور» تبدیل گردید که بطور مستقیم خطاب به خامنه‌ای بود؟ و چگونه بود که با شرکت میلیونها رأی‌دهنده در انتخابات هدف مردم در آغاز نظام ولایت و مخالفت با آن نبود؛ هدف مردم استیفای حقی پایمال شده بود که در قانون اساسی جمهوری اسلامی به مردم داده شده است؛ و چگونه شد که احمدی‌نژاد در مناظره‌های تلویزیونی با سه نفر نامزد اصلی در انتخابات یعنی موسوی و کروبی و رضائی که هر سه از غربال استصوابی شورای نگهبان قانون اساسی گذشته بودند خطاب به کارگردان جلسه مناظره گفت «شما باید وقت بیشتری نسبت به وقت آقایان به من بدهید زیرا من فقط با این آقایان طرف نیستم»؛ نامزدهای حاضر در جلسه میدانستند هنگامی که احمدی‌نژاد در سخنان خود به آقازاده‌ها و فساد آنها در دستگاه نظام و به امتیازات آنها حمله کرد مقصود طرف مورد اشاره او جز رفسنجانی نبود که احمدی‌نژاد از مخالفت رفسنجانی با او و از حمایت رفسنجانی از موسوی بر علیه او و از نفوذ رفسنجانی در شبکه‌های مختلف درونی نظام سخت برآشفته بود، اگر کمیت و کیفیت این «چگونه‌ها» به اضافه آنچه که علل قطع و وصل‌های پیاپی‌ای که درون سیرک آشفته نظام سقف شکسته مخصوصاً پس از تقلب‌های رسوای انتخاباتی رُخ داده است قبل از صدور نسخه‌های تحریم مورد تأمل و تحلیل قرار گیرد؛ شاید به این پرسش برسند که چگونه شد که میلیونها رأی‌دهنده در انتخابات خرداد ۱٣٨٨ بدون سازمان و بدون رهبری و بدون قرار و مدار از قبل به حوزه‌های رأی هجوم بردند و بدون آگاهی از یکدیگر و توافق حزبی یا سازمانی یا عقیدتی به نامزدی که برگزیده بودند رأی دادند و چگونه شد مردم بدون سازمان و بدون رهبری و بدون توافق قبلی و بدون ترس و بیم از عکس‌العمل مزدوران وحشی بسیجی و سپاهی و مداحان موتورسوار به صورت امواج خروشان و طوفانی خشم و خروش در کنار هم از زن و مرد و پیر و جوان و دانشجو و کارمند و پیشه‌ور به جنبش در آمدند؛ آنچنان که از هیبت طنین انعکاس رعد‌آسای این خشم طوفانی؛ دنیائی به تعجب و تحسین برآمد و برای متولیان خائن و جنایتکار نظام و در رأس آن خامنه‌ای و احمدی‌نژاد؛ در غلبه بر ترس و وحشت خود؛ راهی نداشتند جز توسل به وحشیانه‌ترین و بی‌سابقه‌ترین نوع سرکوب و تجاوز و شکنجه به مردم که جز عشق خود به آزادی و اراده خود برای رهائی از اختاپوس مافیائی ولایت مطلقه سلاحی نداشتند.
اکنون از راه دور و بدون تامل در کیفیت و کمیت تغییراتی که در دو سال و نیم پس از انتخابات رسوای ریاست جمهوری سال ۱٣٨٨ در روابط درونی و بیرونی نظام ولایت ورشکسته با خود و با مردم و با سیاست خارجی رخ داده است چگونه میتوان نسخه تحریم در انتخابات مجلس شورای اسلامی از خارج صادر کرد؟ اکنون مردم میدانند که موضوع اصلی در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی رقابت و تلاش برای تصاحب اکثریت در مجلس بین دو جناح شریک قدیمی و دشمن کنونی یعنی جناح احمدی‌نژاد و جناح خامنه‌ای هر یک از آنها خیال می‌کنند که با تصاحب اکثریت کرسی‌های مجلس راه پیشرفت خود را به سوی راندن حریف از صحنه قدرت را هموار خواهند کرد. مردم می‌دانند که هر دو جناح با همه‌ی اختلافات بین خود و رقابت بر سر تصاحب انحصاری قدرت استبدادی در یک مسئله با یکدیگر در توافق و هماهنگی کامل هستند و آن سرکوب مخالفت‌ها و مخالفین و ناراضیان گسترده در همه قشرهای پراکنده جامعه ایران و حذف نشدن از صحنه انحصار قدرت است؛ بنابراین اگر مردم به هر دلیل از دادن رأی امتناع کنند میدانند که هر دو جناح خلوت بودن حوزه‌های رأی را با پُر کردن آرای تقلبی از هر نوع جبران خواهند کرد؛ بنابراین اگر مردم با اطلاع از ماهیت و هدفی که در این انتخابات نهفته است؛ قدم به میدان انتخابات گذاشتند و به سوی صندوق‌های رأی بدون سازمان و بدون رهبری و بدون توافق قبلی رفتند به مصداق امر محال نافی تصور امر محال نیست آیا نمیتوان تصور کرد که این بار نیز نظیر دفعات قبل و به اقتدای پایدارای مردم سوریه و مصر ممکن است برای مقاومت به هدفِ یا مرگ یا پیروزی پا به مهلکه انتخابات نهند؟ مگر جنبش غیر منتظره مردم تونس پس از اطلاع از عمل مأیوسانه و خشم‌آمیزی که محمد بوعزیزی فروشنده دوره‌گرد دیپلمه در اعتراض به نظام فاسد و مستبد بن‌علی و بیعدالتی آن با جان خود کرد مسبوق به قرار قبلی و متکی به سازمان و رهبری بود؟ مگر آخرین قطره ناامیدی و خشمی که از کاسه فقیر زندگی او به پهنه فساد و بیداد گسترده دولت مستبد تونس سرریز کرد، دنیای عرب را از ترس و هراس از مقابله با نظامهای مستبد حاکم خلاص نکرد و به میدان مبارزه برای آزادی نکشاند؟ مگر ماهها مبارزه و مقاومت غول‌آسا و اسطوره‌ساز مردم سوریه که تاکنون با دادن ۶ هزار کشته و هزاران زخمی و زندانی همچنان برپاایستاده است از آغاز بدون رهبری و بدون سازمان نبود؟ مگر برای برخاستن و مقاومت کردن مردم مصر و تونس و سوریه و لیبی و یمن در انتظار رسیدن نسخه‌های نوشته هموطنان مقیم خارج از وطن خود بودند؟ این نوع نسخه‌نویسی و بیانیه‌های لبریز از امضا تاثیری در لاشه پوسیده نظام ولایت مطلقه و لاشخورهای روز به مزد پیرامون آن ندارد، مگر ارضای وجدان مغفوله کسانی که در نظام ولایت مطلقه صاحب مقام بودند اما با اولین توپ رقیب از صحنه گریختند؛ یا گروهها و افرادی که می‌خواستند بدون تحقق حقوق و آزادی‌های مشترک به کمک چوب زیر بغل فرمول‌های عوام پسند ایدئولوژی به قدرت برسند. بهتر آنست که قبل از صدور نسخه برای پیش‌گیری از مرضی که هموطنان ما در داخل بهتر از ما مرض و عوارض دردناک این بیماری را می‌شناسند و تجربه کرده‌اند؛ با عقل و شعور خود خلوت کنیم و از خود بپرسیم که چرا پس از صد سال مبارزه و تلاش مردم ایران هنوز از حقوق و ارزش‌های مشترکی محرومند که جدائی ناپذیر از انگیزه وجودی انسان است و همان ارزش‌ها و حقوق مشترکی که در دهها سال قبل پدران مبارز و روشن‌اندیش ما با توجه به امکانات و شرایط تاریخی زمان خود در قانون اساسی مشروطیت با الهام از ارزش‌ها و حقوق مشترک در دموکراسی‌های غرب پیش‌بینی کرده بودند؟ چرا ما هنوز نتوانسته‌ایم و یا نخواسته‌ایم ضرورت حیاتی اولویت این حقوق و ارزش‌های مشترک یا اونیورسل UNIVERSEL را بر ارزش‌های فردی یا جمعی مذهبی و نژادی و جنسی و قومی و عقیدتی خود که در جای خود دارای حق و مورد احترام است قبول کنیم و همچنین به قبول این حقیقت تن در دهیم که تا هنگامی که حقوق و ارزش‌های مشترک در یک توافق عمومی و مبارزه در یک صف متحد متحقق و مستقر و بنیادهای آن در چارچوب نظام سیاسی کشور و تفاهم عمومی جامعه نهادی نشود؛ هرگز به طرح و تبلیغ و تنوعات فکری و گرایش‌های عقیدتی خود در چارچوب احزاب و گروه‌های پراکنده و بیگانه از حقوق و ارزش‌های مشترک موفق نخواهیم شد. ریشه اساسی شکست‌های پیاپی جنبش‌های اجتماعی ـ سیاسی ما در همین تفرق‌ها و جدایی‌ها و حتی تا مرز دشمنی و تهمت و دشنام و ترجیح اولویت گرایش‌های عقیدتی و منافع فردی یا گروهی بر حقوق و ارزش‌های مشترک و عمومی است.
وقت آنست که بنگریم که تمامی جنبش بیداری اعراب از غرب تا شرق خاورمیانه و خاور نزدیک و قبل از آن جنبش میلیون‌ها مردم ایران در اعتراض به تجاوز دو جناح متحد خامنه‌ای و احمدی‌نژاد در تقلب‌های آشکار در انتخابات ریاست جمهوری ۱٣٨٨ برای دفاع از گرایش‌های دینی یا عقیدتی سیاسی و اجتماعی فردی یا گروهی یا حزبی نبود؛ بلکه برای ادامه تجاوز اقلیت حاکم مستبد به حقوق مشترک و ارزش‌های انسانی مشترک بود؛ یعنی برای اعتراض به محرومیت جامعه از آزادی به معنای حق ذاتی انسانی است در گسترده‌ترین مفاهیم آن یعنی آزادی عقیده آزادی وجدان و آزادی بیان و آزادی انتخاب و آزادی اجتماع و برابری حقوق و آزادی‌های زن و مرد؛ برای برقراری قانون و عدالت در توزیع فرصت‌ها و تنوع فرهنگ و مناسک و سنت‌های قومی و مذهبی و نژادی و هرگونه آزادی ناشی از تکامل و تحول حاصل از دانش و تجربه‌های علمی و عملی بشری که تحقق اجرائی آن در چارچوب قانون به نیازهای متحول جامعه پاسخ می‌دهد.
وقتی کسانی با تکیه به اعتباری که برای خود ساخته‌اند از هزاران کیلومتر فاصله به هموطنان خود اخطار می‌کنند که: «مردم ایران فرصت زیادی ندارید، شرکت در تحریم انتخابات فرصتی تاریخی است». گویا هنوز به عمق مفهوم لرزه‌هائی که تار و پود نظام ورشکسته ولایت مطلقه را با خیزش طوفانی خود قبل از انتخابات خرداد ۱٣٨٨ و پس از انتخابات رسوای آن از هم گسیخته است پی نبرده‌اند. شرکت میلیونها مردم ایران در انتخابات خرداد ۱٣٨٨ ریاست جمهوری با وجود شناخت قبلی از استمرار تقلب و تجاوز در صندوق‌های رأی در تاریخ چندین دهساله انتخابات؛ اولین پیام مردم ایران در اراده برای خروج از مدار بسته دین و دولت در نظام استبداد چندین صد ساله ایران بود. به عبارت دیگر مردم ایران با عبور آگاهانه و شجاعانه از نظام ولایت مطلقه فقیه که انقلاب ۱٣۵۷ دولت را در دین مستهلک کرده و قرآن و چماق را در یک کفه نهاده بود؛ خواستار جدائی دین از دولت و دولت از حکومت از راه آرای خود در انتخابات ریاست جمهوری بودند. هدف این‌‌ گام نخستین به سوی صندوق‌های رأی و خیزش پس از آن بر علیه صندوق‌های دزد زده پیام عمومی مبارزه برای تحقق حقوق مشترک یا آزادی‌های فرامذهبی و فراجنسی و فراعقیدتی بود، این پیام؛ جهانی و عمومی یا اونیورسل است که طنین آنرا این روزها از گلوی مردم روسیه بر علیه تزار جدید پوتین که در سر سودای استبداد استالینی دارد می‌شنویم؛ و همچنین از مردم اسرائیل که فارغ از تجاوز ۶۰ ساله اسرائیل به حق مردم فلسطین اعتراض به دولتی است که در مجلس اسیر ارتجاعی‌ترین قشر پرستندگان و زمین‌خواران صیون هستند. این پیام اگر سبز است و یا سفید و یا سرخ و سیاه پیامی جهانی برای حقوق و ارزش‌های مشترک انسان است. این پیام؛ پیام عبور از مرز تنوعات فکری و منافع فردی و گروهی و خودخواهی‌ها و خودمحوری‌هاست؛ این پیام سنگ اساسی استیفای حقوق و ارزش‌ها و آزادی‌های مشترک و هدف اصلی استقرار حاکمیت مردمی و حکومت مردم‌سالاری است؛ زیرا دموکراسی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود فقط یک آرمان و آرزو نیست بلکه یک وسیله برای رسیدن به قدرت هم هست. پایه و ستون و سقف این وسیله حقوق مشترک و ارزش‌های مشترک و یا آزادی و استقلال انسان است. زیرا بندناف حزب پیشاهنگ و آوانگارد لنین و ولایت مطلقه یا حکومت فقهای خمینی یا دولت فیلسوف‌های افلاطونی سرانجام به حکومت کا ـ ژ ـ ب استالینی و ریاست جمهوری احمدی‌نژادی و نرون رومی بسته می‌شود. شیرازه این پیام عبور انسان از مرز منافع فردی و خصوصی و گروهی برای استقرار حقوق مشترک است.
٭٭٭
اکنون هدف اصلی در نظام حاکم ولایت مطلقه فقیه جنگ دو جناح رقیب احمدی‌نژاد و خامنه‌ای بر سر تصاحب اکثریت کرسی‌های وکالت در انتخابات مجلس شورای اسلامی و در حقیقت دور کردن هرچه بیشتر و طولانی‌تر کردن دسترسی مردم است به حقوق مشترک به هدف متراکم کردن هرچه بیشتر در مرکزیت انحصاری قدرت استبدادی است؛ بنابراین مشکل هر دو جناح مشکل تعداد حضور یا عدم حضور مردم در حوزه‌های رأی‌گیری نیست؛ مشکل دغدغه خاطر هر دو جناح کیفیت مبارزه برای تصرف هرچه بیشتر کرسی‌های مجلس است.
هدف اصلی احمدی‌نژاد و جناح طرفدار او اول تسخیر سنگر ریاست جمهوری برای بار دوم بود که این سنگر را با موافقت و کمک جناح خامنه‌ای به قیمت قبول هرچه رسوائی و ننگ تصرف کردند؛ هدف بعدی احمدی‌نژاد و جناح او در گام بعدی تصرف سنگر دوم یا نهاد مجلس شورای اسلامی است که نهادی از سه نهاد قانونی حاکم بر کشور است؛ در تصرف این سنگر طرف اصلی احمدی‌نژاد و جناح او مردم و حضور یا غیاب آن‌ها نیست؛ زیرا حضور مردم را تاحد مقدور به کمک پولهای باد‌آورده و بی‌حساب و کتاب نفت و گاز می‌خرد و با اعمال تقلب علنی و مخفی کسری خود را با پُر کردن صندق‌های رأی جبران میکند؛ طرف اصلی احمدی‌نژاد و جناح او خامنه‌ای و شبکه‌های مرتبط با بیت رهبری است؛ زیرا احمدی‌نژاد که سناریوی اصلی او با خیزش غیرمنتظره میلیون‌ها رأی‌دهنده در اعتراض به تقلب‌های رسوای انتخابات سال ۱٣٨٨ مخدوش شده بود خیال میکند که با تصرف سنگر دوم یا قوه مقننه راه او برای تصرف سنکر سوم یعنی قوه قضائیه هموار شده و زمینه راندن خامنه‌ای به بیرون از مرکزیت قدرت متلاشی شده ولایت آسان‌تر و مساعدتر می‌شود. در نقطه‌ی پایانی این جدال و ارضای اشتهای سیری ناپذیر قدرت در این دانشجوی سابق و فرماندار و استاندار و فرمانده سپاهی و بسیجی و وابسته به مکتب سلفی و حجتیه مصباح یزدی و شهردار اسبق تهران بود احمدی‌نژاد را در صورت پیروزی بر حریف به سوی تقلید از سرهنگ چاوز رئیس جمهور قدرت‌طلب و چپ‌نمای ونزوئلا و اورتگاه چریک سابق و رئیس جمهور کنونی نیکاراگوا و کاسترو دیکتاتور از کارافتاده و انقلابی سابق کوبا سوق خواهد داد؛ که در شرایط کنونی ورشکستگی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و بن‌بست‌های هر روز تنگتر در سیاست خارجی و تحریم‌های هر روز شدیدتر مالی و اقتصادی و سیاسی جز استقرار یک نظام شبه فاشیستی نظامی راه حل دیگری برای او به چشم نمی‌خورد که در آن حال حرف آخر را سرداران تشنه قدرت و پول می‌زنند نه احمدی‌نژاد که سودای پیشوائی و جنون قدرت انحصاری در سر دارد زیرا که او نه سردوشی بر شانه‌ها دارد که سردارم و نه عمامه بر سر که ولی فقیه هستم و نه کراوات بر گردن و یقه که متمدن و به اصطلاح مدرن و متجددم؛ این سرنوشت انسان‌هایی است که به خاطر جهل و نادانی از یک سو و به علت راه همواری که مزدوران و آتش‌بیاران جان برکف بانیان اولیه ولایت دینی در اختیار دارند از سوی دیگر پای خود را بیش از حد ارزشی که دارند در بساط قدرت دراز می‌کنند؛ در گسترده نگاه از این زاویه؛ افرادی نظیر رفسنجانی و خامنه‌ای و نظایر آن‌ها نیز از دایره این سرنوشت محتوم بیرون نخواهند بود.
اما برای خامنه‌ای و جناح او که ناتوانی در اعمال قدرت خود را در مقابله با احمدی‌نژاد و جناح او پس از آغاز سرکشی او ثابت کرده بود؛ حتی با احراز اکثریت در مجلس هم آینده‌ای وجود ندارد. این آینده در گذشته سی و سه ساله عمر ولایت مطلقه ملاها به پایان رسیده بود؛ زیرا در صدها سال تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران به قول ابومسکویه رازی دین همیشه شالوده و بنیان و شاه یا حاکم همیشه پاسدار و نگهبان دین بوده است. به این ترتیب پیوند دین و دولت در ایران پیوندی به درازای تاریخ قبل از حمله اعراب به ایران دارد. و در واقع پیوند دین و دولت در عمل پیوند علما ‌و مراجع دینی با شاه و حکومت است. از این جهت است که آنها صف خود را شریک دولت و طلبکار از دولت می‌دانسته‌اند. اما بخشی از این مراجع و در مراتب بالای مرجعیت دینی در ایران و در عراق یعنی نجف و کربلا و سامره نظیر آخوند خراسانی و مازندرانی و خلیلی و میرزای نائینی و بهبهانی و مدرس و طباطبائی و وعاظ سرشناسی نظیر سید جمال‌الدین اصفهانی و ملک‌المتکلمین و غیره به حمایت از مشروطه و مخالفت با استبداد شاه و درباریان و پشتیبانی از پیشگامان تجددطلب مشروطه برخاستند؛ بیرون راندن آنها از میدان سیاست و دخالت در امور اجتماعی و مخالفت خمینی به علت فاصله‌گیری مغرورانه شاه از صف ملاها در رابطه با تظاهرات توخالی و مبتذل تجدد نمائی و غفلت از مراعات وظایفی که در حیطه پیوند تاریخی دین و دولت به شاه و دولت مربوط می‌شد و سرکوب تظاهرات طلاب دینی در قم، همراه با کشتار و زندان و شکنجه زمینه طرح عقده‌های سرکوفته حوزه‌های دینی به اضافه مخالفت جناح ملیون مذهبی به دست خود شاه بر علیه استبداد او هموار شد و این راه با انقلاب ۱٣۵۷ به وصول طلب تاریخی دین از دولت و ترکیب استبداد سیاسی و استبداد دینی در قالب ولایت مطلقه یا پادشاهی صنف مذهبی منتهی شد و این اختلاط مشئون به مردم ایران با گذار از یکی از دردناک‌ترین دوره‌های تاریخ پُر رنج و اسارت خود تحمیل شد؛ خیزش انقلابی مردم ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱٣٨٨ را میتوان نقطه آغاز پایان پیوند چندین صد ساله دین و دولت و همبستگی مردم ایران برای استقرار حقوق و ارزش‌های مشترک یعنی حقوق معوق مانده صدساله ما در قانون اساسی مشروطیت تلقی کرد.
۱۹ بهمن ۱٣۹۰


بر گرفته از سایت انقلاب اسلامی



آن چه مربوط به ما نیست




اينکه شما در خانه چه برنامه اى ميبينيد به ما مربوط است!

اينکه در خيابان چه ميپوشيد، به ما مربوط است!

آنچه مينوشيد و آنچه ميگوييد به ما مربوط است!

با چه کسى بيرون ميرويد به ما مربوط است!

چه دينى داريد و چگونه آرايش ميکنيد به ما مربوط است!

اما سرقتهای کلان از بيت المال, واگذاری نفت و گاز کشور به اجانب, دزدی سران, نابودی محيط زيست و ابنيه تاريخی و تاراج آنها, امنيت جانی ومالی و آبرويی، وضع معيشت، قدرت خريد، کيفيت تحصيل، آينده فرزندانتان، تفريح جوانانتان، امنيت راهها، مشکل مسکن و از همه مهمتر جنگی که به زودی گریبان مملکت را خواهد گرفت، به ما مربوط نيست مشکل خودتان است!! 

درباره من

در دموکراسی، پیش فرضهایی مانند لزوم، احزاب سیاسی ،انتخابات و سازه هایی،که بدلیل قدرت زا بودن به زورمحوران امکان میدهد تا مصالح ملت و کشور خود را فدای منافع خود بنمایند با اهداف دموکراسی در تضاد هستند. توضیح این تابوها و راه برون رفت از بن بستهای موجود در دستور کار این وبلاگ است