سکولاریسم نو، شیپور دموکراسی از دهان
گشاد
سکولاریسم نو، شیپور دموکراسی از دهان
گشاد
الف صیاد
مقدمه ای با بهره گیری از ویکی پدیا،
" از آن جا که اصطلاح سکولاریسم در موارد مختلفی مورد
استفاده قرار میگیرد ، معنی آن نسبی و بر
اساس نوع کاربرد متفاوت است. فلسفهٔ سکولاریسم بر این پایه بنا شده
است که زندگی با در نظر گرفتن ارزشها پسندیدهاست و
دنیا را با استفاده از دلیل و منطق، بدون استفاده از تعاریفی مانند
خدا یا خدایان و یا هر نیروی ماورای طبیعی دیگری، بهتر میتوان توضیح
داد. در حکومت معنی سکولاریسم، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و
برتری
دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزشهای متصور هر گروه و
دستهای است. در مفاهیم جامعهشناسی، سکولاریسم به هر موقعیتی که در آن، جامعه
مفاهیم
مذهبی را در تصمیمگیریهای خود کمتر دخالت دهد و یا این
مفاهیم، کمتر موجب بروز اختلاف و یا درگیری گردد اطلاق
میگردد. امروزه اغلب دولتهای مهم جهان اهمیت سکولاریسم و دموکراسی را پذیرفتهاند.
یک پیامد عملی سکولاریزاسیون، جدایی کلیسا و دولت است – در حقیقت این پیامد چنان یادآور سکولاریزاسیون است که اغلب این دو را یک پدیده میشمارند، و اغلب به جای «سکولاریزاسیون» از «جدایی کلیسا و دولت» سخن میگویند. اما باید در نظر داشت که سکولاریزاسیون فرآیندی است چند وجهی
که در متن جامعه صورت میگیرد، درحالی که جدایی نهاد دین و دولت توصیف
جنبه سیاسی این فرآیند است. نتیجه مثبت سکولاریسم برای ادیان حفظ
استقلال فکری، اجتهاد و عدم دخالت حکومت در آنها و اشاعه جنبه های اصیل ومنطبق بر کرامت انسانی در بین
دین باوران است که به نوبه خود کمکی به استقرار امنیت و قانون در جامعه میباشند . "
اززمانی که قرار شد دموکراسی از مرحله فکر به حیطه عمل در آید صاحبان قدرت و فرادستان با تفاسیر هدفمند خود موفق شدند نه تنها آنرا از
محتوای خود که طرد استبداد و استقرار قانون بعنوان مرجع و محمل حاکمیّت بود تهی کنند
بلکه با بهره گیری از رسوبات مرامی و
عقیدتی در فرهنگ و ذهن طبقات مختلف ، از دموکراسی بعنوان ابزار بهره کشی از
انسان در جامعه و بعدها وسیله استثمار از منابع طبیعی و نیروی انسانی سایر جوامع استفاده نمایند. این نوع تعیّن و سروری سیاست ورزان در جامعه جدید ، که فاصله چندانی با دیکتاتوری نداشته
و ندارد سایر قدرت طلبانی را که
تصوری همانگونه از دموکراسی داشتند و
استفاده ابزاری از انسان در راه کسب منافع شخصی برایشان
بلا اشکال بود در راه سهم خواهی از
حکومت وقدرت برانگیخت .
این مخالفین با ذهنیتی انباشته از ملقمه
دموکراسی و اقتدار و خاستگاههای فرهنگی و اجتماعی خویش طرحهایی را پی افکندند
که بتوانند با توسل به زور و القای توهّم قدرت در ساده دلان به مصاف طبقه و هیئت حاکمه بر خیزند. نمونه این افکار در
شعارهای انقلابی و جنبشهای طبقاتی و طرفداران تبدیل حکومتهای موجود به دولت
فدرال ، و منادیان سکولاریزم به
اشکال مختلف تبلور یافته است.
اصل بدیهی که در این نوع تفکر و حرکت عمداً مغفول مانده، تضاد اندیشه
دموکراسی با قدرت محوری در امر سیاست ، حدّ اقل در بُعد داخلی است . حاصل این تسامح آنکه چون ابزار کار، قدرت است و حکومتها تمام امکانات موجود را قبلاً
در این راه بخدمت گرفته اند و حفظ حکومت برای آنان اوجب واجبات است پیروزی برآنها
بدون تغییر در بینش عمومی و تعلیه فرهنگی به ندرت اتفاق میافتد، مگر به بهای انقلاب و جنگ که دخالت عامل خارجی
پای ثابت قضیه است، و نیروهای واکنش سریع سخت یا نرم افزاری همیشه پا در رکاب
آماده دستور فرادستان میباشند.
تالی فاسد این گونه از مبارزه شکل گیری طبقه جدیدی
از حاکمیت است که درهای سیاست را به نام
دموکراسی دوباره بر پاشنه قدرت می چرخانند و با توسل به دگم های
دموکراتیک! نظیر حزب سیاسی ، قانون اساسی، و انتخابات صندوقی ومیزان قرار دادن رأی
اکثریت (عامی و قابل اغفال بدون امکان مسئولیت
پذیری) و محوریت مصالح نظام .....
به مصادره قدرت نائل می شوند . تشریفات
انتخابات ، تقدیس دموکراسی و استفاده
ابزاری از آرای عمومی، تنها در راه کسب اقتدار سیاسی و سلطه بر جامعه میباشند
. بدین سان مستکبرین داخلی و بیگانه از محمل دموکراسی سالها و قرنهاست که سواری گرفته و میگیرند . در مورد این معضل و
راه برون رفت از دور باطل دموکراسی تحریف شده مقالاتی چند از جمله در وبلاگ
"مردمرایی" نوشته شده است که با سرچ کلمه اخیر میتوانید به آنها مراجعه
نمایید. برای آنکه این مختصر در این عرصه خالی از تعریض نباشد به شروع کار، که پس
گرفتن مشروعیت ادعایی از حکومتها است در
یک جمله اشاره میشود . ریختن رأی باطله به صندوقها : "اگر بنظر
شخص رأی دهنده فرد ذیصلاح در لیست انتخاباتی نبود رأی خود را کاملاً باطل
کرده و به صندوق بیاند ازد" همین! . سابقه کار و بحث های جنبی مربوط به تقلب
و شمارش آرا و عدد سازی از سوی حکومتها که در روند فوق همه بلاموضوع میشوند به تفصیل در نوشته های فوق آمده اند.
آنچه در این نوشته بدان پرداخته میشود سکولاریسم
در شکل ایده آل خود که فوقاً بدان اشاره شد و دکان جدیدی
است که بنام آن بنا نهاده اند.
شعار سکولاریسم که اینک در انواع بنر و لوگوها به چشم میخورد عدم دخالت
دین در حکومت( دولت) و لابد سیاست میباشد.
این عقیده و شعار که ترجیع بند آن در بین شارحان دکان جدید ، مخالفت با حکومت آخوندی و دینکاران آنهم از نوع شیعی و ایرانی آنست، قبل از هر چیز
بر خلاف رویه دموکراسی میباشد، چون در
دموکراسی صاحبان تمام عقاید و افکار حق
طرح آنها را دارند و عقلانیت حکم میکند که
به تمام نظرات توجه کنند و با ملاک
قرار دادن کرامت انسانی و حقوق بشر و بر اساس نظریات کارشناسی و محاسبه فایده و هزینه ، بهترین ها را برای جامعه بر گزینند . سکولاریسم ذات و لازمه دموکراسی است
مصداقی ، برای : چون که صد آید، نود هم پیش ماست. بنا براین نیازی به راه
انداختن دسته و دفتر و دستک جدا از متن جنبش اعتراضی و خط کشی بین آنها نیست.
سکولارها ی وطنی جایگاه دین درجامعه خود را باید
بشناسند و بیاد بیاورند این جمله را که (شما هنوز این مردم را نشناخته اید) و
بدانند که این عدم شناخت از نیروی عظیم اجتماعی
یعنی بلاهت سیاسی. یک کنشگر اجتماعی هیچگاه بدین توهم که با کوفتن بر طبل سکولاریزم میتوان نظام دینی را بر انداخت دل خوش نمیکند مگر آنکه سر قضیه جای دیگر بند شده باشد .
واقعیت آنستکه جنبش اعتراضی ایران آنقدر که از این معرکه و گروه سیاسی مرتبط با آن ضرر
می بیند بسیار کمتر نفع می برد چون حکومت فعلی به همین دوعنصر مخالف برای تبلیغ
خود و ادعای حقانیت در سرکوب مخالفین نیازحیاتی دارد که رایگان در اختیارش قرار میگیرد چه کمکی
بهتر از این میتوان به یک حکومت جائر نمود ؟.
سکولارهای انتزاعی بطور کلی به قدمت سابقه ادیان از سیرحوادث تاریخی عقب هستند چون قبل از اینکه پیامبر یا دینی پا
به عرصه وجود بگذارد باید در گوش خدا میخواندند که فرستادگان خود را از دخالت در
امر مردم یعنی حکومت منع نماید. ولی چون غفلت کرده اند و تقریباً همه ادیان
دستورات اجتماعی فراوان و تفاسیری که بر
آنها بار شده در این زمینه دارند ، و حتی علت وجودی اکثر آنها که مقابله با حکومتها بوده است، دوستان باید فکری به حال خود بنمایند که لااقل در
چارچوب دموکراسی امروزی قابل طرح باشد.
راه کار آنست که با نفوذ و عواملی که لابد در اختیار دارند دولتها را
از دخالت در دین منع کنند تا آب به آسیاب
حاکمیت دینکاران در هرگوشه دنیا نریزند و زمینه فراهم شدن دولت دینی و پی ریزی دین دولتی
بوجود نیاید. هرچه دین و مکتبی را از بعد سیاسی به مبارزه
طلبند پایوران آن بیشتر به حفظ مواضع خود و در صورت لزوم جعل و تحمیق دین
باوران عامی دست میزنند. منع دولت و سیاستمداران از دخالت در دین راهکاری است
که لائیسه با توسل به اندیشه دموکراسی و احترام به تمامی ادیان و عقاید تا
حد فراوانی بدان دست یافته است .کورش بزرگ اولین کسی بود که علاوه بر تدوین این امر مهم در منشور خود آنرا به مرحله اجرا در آورد و
گزارش آن را به تاریخ سپرد.