مرداب دموکراسی
مروری بر تجربه جنبشهای عمومی که خواستار تغییر بنیانی در نظام سیاسی خود بوده اند، و سرنوشت آنها معلوم مینماید که این انقلابها حتی در صورت توفیق در براندازی حکومت، بدلیل پیشداوری و برداشتی دگم از دموکراسی، غالباً به وسیله یکی بارزترین عناصر و مظاهر دموکراسی، در دام حکومتهائی تمامیّت خواه گرفتارشده اند. این سرنوشت مشترک اکثر جنبشهای ضد استبدای با هر ایدئولوژی یا مرام در یکی دو قرن گذشته بوده است. در کشور ما حدود یکصد و پنجاه سال است که این تجربه شکست خورده همچنان جاریست و ایران هیچگاه به دموکراسی نرسیده است.
هم اینک در خاورمیانه و شمال افریقا جنبشهای موسوم به بهار عربی نیز در حالیکه عامل خارجی در حال دیکته کردن منویات خود به آنان هستند و اوضاع را در جهت و استقرار حکومتهای همگرا با منافع خویش کارگردانی میکنند ، باز هم همان تجربههای نا موفق را تکرار مینمایند.
مشکل اصلی و دیر پا در دموکراسی آنست که در خلال مبارزه برای تبدیل حکومتهای استبدادی به نظام جدید ، از همان اوان کار، صاحبان زر و زور برای کنترل منافع خود در فضای پس از انقلاب ، اندیشه دموکراسی را با دسیسه از درون سترون و بی بار کرده اند. در ابتدای کار برای هر رژیم نوپا ، اثبات و ثبت خواست عمومی بر طرد رژیم قبل، از طریق انجام یک رفراندم امری ضروری است. ولی با پیروی از سنّتی ناهنجار در دموکراسی، انتخاب مجامع قانونگزاری و مدیریت سیاسی کشور در دموکراسیها نیز به رأی عمومی ، محرمانۀ و غیر مسئولانه عامّه مردم واگذار شده است . اگر چه غالباً این شیوه را بعنوان مظهر وغایت دموکراسی میشناسند، ولی در حقیقت روشی غیر عقلانی و بی محتوا و حتی از نظر گروهی از متفکرین نیز عملی بر خلاف دین است. انتخابات صندوقی، ابزار لوٍث کردن مسئولیتها و وسیلهای مخدّر برای عوام و راهکاری برای بستن دهان منتقدین است. با این ترفند گذشته از اینکه بقای هیئت حاکمه برای همیشه تضمین میشود و جز با انقلاب زدودنی نیستند ، آنان بنام دموکراسی منویات و گزینههای سودا طلبانه خود را یا بصورتی اقتدارگرایانه (مانند ایران) ، یا بصورتی ظاهراً دموکراتیک، با محوریت احزاب که ستون پایه های قدرت حاکمیت هستند به مردم تحمیل و آنان را به انتخاب بین بد و بدتر مقّید مینمایند . این شیوه یعنی انتخابات نا آگاهانه و غیر مسئولانه توسط عوام که آنرا همج الرّعا نیز میخوانند، کار گزینش شخصیتهای مستقل ، فرهیخته و وارسته برای اداره امور جامعه را غیر ممکن میسازد. یک قطبی شدن و جمود حاکمیت با ترفند انتخابات عمومی ، دموکراسی را از پویائی ، گسترش عدالت اجتماعی و ایجاد فرصت مساوی برای رشد و استقلال فردی بازداشته و جوامع سیاسی را با افول خلقیات و منش انسانی روبرو ساخته است بطوریکه در دموکراسیهای پیشرفته نیز جز اقلیتی محدود، قدرت مداری نظام حاکم بر خویش را بر نمی تابند. برای حاکمیتها مهم نیست که کدام َشخص، جناح یا حزب در انتخابات پیروز شود چون امکانات کنترل و حذف منتقدان و مخالفان جدّی با منافع کلان خود را دارند . حتّی اگر انتخابات طبق روال دموکراسی ، بطور قانونی و باصطلاح شرافتمندانه برگزار میشود این نقیصه پا برجاست . انتخابات فرمایشی و در عین حال مخدوش و متقلبانه خود فسادی چند مرحله ای دارند که در ایران همه با زیر و بم آن بخوبی آشنا هستند.
با توجه به نارسائیهای اجرائی موجود در روشهای دموکراسی که همگی آنها ابزار دست یابی به ثروت عمومی و تبدیل آن به قدرت سیاسی میباشند ، طرحی با عنوان "مردمرایی " یا بدیلی برای دموکراسی، نوشته شده که در آن، راه اجتناب از عوارض قدرت مداری و تصلّب درحکومت و سایر مفسدهها مطرح و هیچکس نمیتواند از مشارکت خود در اداره جامعه مستثنی شود . برای مطالعه ، نقد و اصلاح آن میتوانید از جمله به لینک ( ساختاری سیاسی بر پایه حقوق بشر ) مراجعه فرمائید.
معترضین سیاسی در ایران از زمان اصلاحات، برای رفع این نقیصه بزرگ، بعنوان شروع، زمزمه مشارکت اعتراضی و تصرّف صحنه های انتخاباتی با ریختن رأی باطله به صندوقها، که نتیجۀ آن ثبت اعتراض رسمی و پس گرفتن مشروعیّت از رژیم است را تجربه میکنند. در مقطع کنونی یاد آوری این راهکار شاید در نظر عدهّ ای چندان خوش آیند نباشد و تحریمیّون ! بقول آقای سحرخیز، از تذکار این مقوله نگران شوند، چون معتقدند که ، انتخابات را باید تحریم کنیم و در بازی مشروعیت بخشی به حکومت شرکت نکنیم. درپاسخ این عزیزان میتوان گفت که حضور چهل ملیونی مردم در صحنه در سال 88 چه مشروعیتی برای نظام آورد؟ مگر نه آنکه به ریزش بیسابقه نیروهای حاکمیّت و آشکار شدن گسلهای درونی رژیم و افشاگریها و تشدید جنگ بین باندهای درونی قدرت منجر شد؟ آیا همین حضور انبوه مردم نبود که بالندگی و جهانی شدن جنبش سبز را پدید آورد و ماهیّت حاکمان را عریان تر از همیشه بر ملا ساخت ؟ افزون بر اینها، خانه نشینی و ترک میدان ، عملاً بمعنی واگذاری عرصه و اعیان کشور به حاکمیّت غیر خودی است تا با خیالی راحتتر هر تقلب و خیانتی را که بخواهد مانند گذشته مرتکب شود . البته در اینمورد که در انتخابات اسفند 89 چه استراتژی در دستور کار قرار میگیرد باید منتظر تصمیم حاکمیّت و عکس العمل شخصیتهای سیاسی و هماهنگ کننده جنبش سبز بود ولی در این نوشته نکته ای کلیدی را با دیگر جنبشهای منطقهای و نیز، جنبش جهانی اشغال مراکز حساس و دوستان عزیزی که با آنان تماس دارند میباشد مطرح مینماید.
جنبش اشغال مراکز مهم و حساس در پی آنست که صدای عدالت خواهی خود را با تصرف برخی مکانهای عمومی بگوش جهانیان برساند و مطالبات طبقات محروم را از دموکراسی های موهوم استیفا نماید. در این جنبش، در حالیکه فعالین اجتماعی با پشتوانه های محدود و ابتکارات خود با استفاده از شبکههای اجتماعی کمر به مبارزه با غول اتحادیّه حاکمیتها بسته اند و با شهامت در مقابل حکومتهائی سرتا پا مجهز و کار کشته به بیان خواستها و مطالبات حقوق طبقات محروم می پردازند، خیابان خواب ها و خرده تبهکارانی که خود معلول نظامهای سرمایه خواری هستند شاید هم با تمهید راستگرایان در این کمپ حضوری نمایان دارند تا با نمایش وجوه ضدّ فرهنگی خویش ، زمینگیر شدن جنبش مذکور را بیشتر باعث شوند . نتیجه کار نیز قابل پیش بینی است ، دولتها پس از مدتی مماشات بامعترضین و تحلیل رفتن توان آنها ؛ آنان را از مواضع اشغال شده بیرون میرانند و تعدادی را هم برای عبرت دیگران به جریمه و به زندان محکوم میکنند.
چون در کشورهائی که "جنبش اِشغال مراکز " در آنها فعالیّت میدانی دارند ، (و نیز در کشورهای در حال انقلاب منطقه ) ، انتخابات عمومی چندان درکنترل حکومتها نیست و نظارتهای مطبوعات و مردم بر انتخابات جدّی است اگر در چنین جوامعی معترضین اجتماعی مخاطب پیامی از جانب جنبش سبز ایران باشند و به کمپین رأی باطله و اعتراضی، که بار حقوقی آن بسیار بالاست روی آورند، از اقبال بیشتر جامعه و اقشار نا راضی که سنخّیتی با اغتشاشگران و هولیگانها ندارند برخوردار خواهند شد و به تدریج به یک جنبش اصیل و بالنده که در پی استقرار روح دموکراسی در جوامع انسانی است تبدیل میگردند . این جنبشها میتوانند علاوه بر فشار به دولتها برای پیش بینی نحوۀ شمارش آرا و اعلام رسمی آرای معترضین در تمام انتخابات ، با مراجعه به مراجع قضائی و استناد به نتایج هر رأی گیری ، بر مواضع عدالت خواهانه خود پافشاری کنند و تغییر شرایط برای اصلاح حکومتها که بر مبنای تسلط و فشار از بالا بر جامعه بنا شده اند ، را خواستار شوند.
مبارزین در کشورهای در حال انقلاب نیز میتوانند با توجه به این نقصان بزرگ در مکتب دموکراسی ، با اقدام پیشگیرانه در مقابل متحجّرین و شرکای خارجی آنان، از در افتادن بدام سیاستهای عوام زده و تسلیم شدن به آرای همجالرعا در انتخابات عمومی رهائی یابند.
نتایج این نوع رویکرد میتواند برای ما و کشورهای فرودست منشأ آثار و نتایج بسیار مفیدی باشد چه اگر حکومت در کشورهای فرادست بطور جدی با چالشهای درونی روبرو شوند از توان تحرکات برون مرزی و خصوصاً امکانات جنگ افروزی آنان کاسته خواهد شد. اگر هم، زمانی جنبشهای اعتراضی در این کشورها موفق به استقرار دموکراسی کامل و غیر طبقاتی گردند خیال دیگر مبارزان در کشورهای جهان سوم میتواند از جانب آنان راحت شود چون از بطن دموکراسی اصیل با محوریت حقوق بشر و کرامت انسانی ، افکار و صنایع تخربی ، جنگ و چپاول ظهور نمیکند و چنین دولتهائی بر سر حقوق بشر با حاکمان جهان سوم معامله نمی کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر