۱۳۹۰ دی ۲۵, یکشنبه




آن که ایستاده به اوین برده شد

و درازکش از "گوهردشت" موقتا بیرون آمد




 این "عیسی سحرخیز" مدیرکل مطبوعات خارجی در دولت محمد خاتمی است که ایستاده به زندان برده شد و اکنون دراز کش به بیمارستان منتقل شده است. هنگام دستگیری دنده هایش را زیر لگد شکستند و بیشتر دوران زندان خود را چه در اوین و چه دوران تبعید از زندان گوهر دشت کرج، یا در انفرادی گذراند و یا در کنار چند تنی از زندانیان کودتای 22 خرداد و یا در کنار زندانیان جنائی، که این همنشینی آخر، با هدف خلاص شدن از شر او بدست اوباش زندانی اما همکار اوباش حاکم.
او شاکی محسنی اژه ای دادستان کل کنونی جمهوری اسلامی است. این شکایت به دورانی باز میگردد سحر خیز نماینده مدیران روزنامه ها در هیات مطبوعات بود و اژه ای نماینده قوه قضائیه دراین هیات. ماجرا زیاد قدیمی نیست که کسی فراموش کرده باشد. مربوط به اواخر ریاست جمهوری محمد خاتمی است. در این جلسه اژه ای قندان روی میز را برای سر سحر خیز پرت کرد و وقتی دید سحر خیزجاخالی داده و قندان به سرش نخورد، به طرف او حمله ور شده و با دندان به جانش افتاد. سحرخیز در پایان آن جلسه، بازوی خود را که جای دندان های اژه ای بر آن بود، به خبرنگاران نشان داد و از اژه ای نیز شکایت کرد. این شکایت را هم قوه قضائیه که حالا اژه ای دادستان کل آنست، مانند دیگر شکایت ها از اوباش و جانیان حکومتی و آدم کش ها گذاشتند در کوزه و آبش را خوردند. یادتان باشد که قاضی مرتضی راست راست در کاخ ریاست جمهوری می چرخد و حسین فدائی هم در مجلس شاخ و شانه می کشد. دو متهم کهریزک!
سحر خیز از شرکت "نوکیا" هم به این دلیل که وسائل تعقیب و شنود دراختیار کودتاچی های 22 خرداد گذاشته شکایت کرد، اما آن شکایت هم به جائی نرسید. آقایان با  شنود، توانستند محلی را که سحرخیز در شمال ایران در آن زندگی می کرد پیدا کرده و او را دستگیر کنند. چگونه می توان این جزئیات را از یاد برد؟ جزئیاتی که کلیات از درون آن بیرون آمده است.

منبع پیک نت



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

درباره من

در دموکراسی، پیش فرضهایی مانند لزوم، احزاب سیاسی ،انتخابات و سازه هایی،که بدلیل قدرت زا بودن به زورمحوران امکان میدهد تا مصالح ملت و کشور خود را فدای منافع خود بنمایند با اهداف دموکراسی در تضاد هستند. توضیح این تابوها و راه برون رفت از بن بستهای موجود در دستور کار این وبلاگ است