شعر ی از سیمین بهبهانی
آذرین شعر ی از سیمین بهبهانی
خرد کجا است که من این چنین از او دورم
خرد کجاست که من این چنین ازو دورم؟
چه شد مرا که ز تدبیر و رای مهجورم؟
نشسته بر سِرجا مهماِن منزلِ من:
چو گرگ هار بر او، بی بهانه می شورم
که گفت بشکنمش سر به سنگ کینه و قهر؟
سپس به پاش درافتم که: آن معذورم!
چه لازم است "دگرکیش" را شوم دشمن
به ادعا که به امر خدا مامورم
چرا همیشه جهان را به جنگ می خوانم
مگر ندیده ی این نکبتم، مگر کورم؟
هنوز گور شهیدان تر است از اشکم
ز جنگ گویم اگر، مست آب انگورم
گرو گرفتن انسان چه ارمغان آورد
به جز بلا که بدان شیوه باز مغرورم؟
چو کودکی که ندارد نهفته ریگ به مشت
نمی گشایم و بازیگرانه مسرورم
سزد به صدق و صفا مشت بسته باز کنم
که بیش ازین نبود قهر و کینه مقدورم.
10 آذر ماه 1390
سیمین بهبهانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر